گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
باب المس





اشاره
در بعضی از نسخ هست و در بعضی به جاي آن واو است یعنی بابی است در بیان غسل مس میت.
[هر عضوي از اعضاي آدمی را که مس کند و استخوان داشته باشد غسل واجبست]
(و من مسّ قطعۀ من جسد اکیل السّبع فعلیه الغسل ان کان فیما مسّ عظم و ما لم یکن فیه عظم فلا غسل علیه فی مسه) و هر که
بساید و برساند پاره از بدن شخصی را که حیوان درنده خورده باشد پس اگر آن چه را دست رسانیده باشد استخوان داشته باشد بر
او غسل واجبست و هر چه را استخوان نداشته باشد در مس آن چیزي لازم نیست. و اکثر علما باین عمل کردهاند و گفتهاند که هر
عضوي از اعضاي آدمی را که مس کند و استخوان داشته باشد غسل واجبست خواه آن عضو از مرده جدا شده باشد و خواه از زنده
صفحه 107 از 238
اگر آن عضو را غسل نداده باشند چون روایتی که در این باب وارد شده است کالصحیح است از حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه که فرمودند که اگر قطعه از شخصی جدا شود آن میته است پس اگر کسی او را مس کند پس اگر استخوان داشته باشد
غسل میباید کرد و اگر استخوان نداشته باشد غسل در کار نیست و عبارت روایت اعم است از آن که از مرده جدا شده باشد یا از
زنده. و ظاهر عبارت صدوق نیز آنست که از مرده جدا شده باشد و این عبارتص: 224 صدوق عبارت فقه
رضویست با عبارت ما بعد این پس اولی و احوط غسل است با ضم وضو و اللَّه تعالی یعلم.
[غسل نیست مگر در میت آدمی]
و لیس علیه الغسل انّما یجب ذلک فی الانسان وحده) و کسی که مس کند میته غیر آدمی را «1» (و من مسّ میتۀ فعلیه ان یغسل یده
که نفس سائله داشته باشد پس بر او لازم است که دست خود را بشوید و غسل بر او واجب نیست و غسل نیست مگر در آدمی تنها
اما آن که غسل واجب نیست پس بر آن دلالت میکند احادیث صحیحه و اجماع علما، و اما آن که دست خود را میشوید پس
اگر ملاقات به رطوبت باشد بر آن احادیث دلالت میکند و اگر به یبوست باشد جمعی از علما گفتهاند که دست خود را میشوید
و ظاهر کلام صدوق در اینجا نیز اعم است. و لیکن در حدیث علی بن جعفر گذشت که ملاقات سگ مرده و حمار مرده نجس
نمیکند پس این عبارت را با حدیثی که در این باب واقع شده است حمل بر ملاقات به رطوبت میباید کرد یا حمل بر استحباب در
ملاقات به یبوست و اللَّه تعالی یعلم.
[میت آدمی اگر سرد نشده باشد بر او غسل واجب نیست]
(و من مسّ میّتا قبل الغسل بحرارته فلا غسل علیه و ان مسّه بعد ما یبرد فعلیه الغسل و من مسّه بعد ما یغسّل فلیس علیه غسل) و کسی
که مس کند میت آدمی را پیش از غسل و هنوز گرم باشد و سرد نشده باشد بر او غسل واجب نیست و اگر بعد از سرد شدن و
پیش از غسل مس کند غسل بر او هست و اگر بعد از غسل دادن مس کند بر او غسل نیست و بر این مضمون دلالت میکند
احادیث صحیحه متواتره و خلافی نیست میان علما در اینص: 225 مضمون. و لیکن خلاف شده است در
آن که غسل مس میت بعد از سرد شدن و پیش از غسل دادن واجب است یا سنت اکثر علما بر آنند که واجبست چون احادیث
بلفظ امر وارد شده است و معارضی ندارد و سید مرتضی رضی اللَّه عنه سنت میداند چون اوامر حدیث نزد او مشترکست میان
واجب و سنت و هر گاه وجوب ثابت نشود حمل بر استحباب میباید کرد چون طلب معلوم است و وجوب معلوم نیست و سخن
سید متین است در آن که دلالت بر وجوب معلوم نیست و لیکن هر گاه دلالت بر وجوب معلوم نباشد حمل بر استحباب کردن را
بنده خوب نمیدانم بلکه بحسب ظاهر تناقض است بین القولین که گویند نمیدانیم و میدانیم بلکه همین قدر میدانیم که مطلوب
شارع است پس باید که بهر عنوانی که میدانیم به جا آوریم و قصد قربت کنیم و احتیاطا وضو یا آن غسل ضم کنیم و اللَّه تعالی
یعلم.
[در بوسیدن میت نزد مردن خواه نمرده باشد یا مرده باشد و گرم باشد باکی نیست]
و القبلۀ لیس به [بها خ ل] باس) و بسند صحیح «3» موته و بعد غسله «2» المیّت عند «1» (و قال ابو جعفر الباقر صلوات اللَّه علیه مس
از محمد بن مسلم از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که مس کردن میت و بوسیدن میت نزد مردن خواه نمرده
باشد یا مرده باشد و گرم باشد باکی نیست در هر دو حال و هم چنین بعد از غسل باکی نیست نه حرمت دارد و نه غسل واجبست و
صفحه 108 از 238
بر این مضمون نیز دلالت میکند صحیحه عبد اللَّه بن سنان از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه. و در حدیث موثق
کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیهص: 226 وارد شده است که حضرت سید المرسلین
صلی اللَّه علیه و آله عثمان بن مظعون را بعد از مردن بوسیدند و او بمنزله برادر مادري آن حضرت بود چون پسر ام ایمن است و او
مربّیه آن حضرت بود. و در حدیث صحیح از اسماعیل بن جابر منقولست که من به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه رفتم در وقتی که اسماعیل پسر بزرگتر حضرت فوت شده بود و آن حضرت او را میبوسیدند من عرض کردم که فداي تو
گردم آیا نه چنین است که مس میت بعد از مرگ خوب نیست و اگر مس کند غسل میباید کرد حضرت فرمودند که تا میت گرم
باشد باکی نیست آن در وقتی است که سرد شده باشد یعنی غسل یا غسل و نبوسیدن.
[کسی که جامه او به بدن مرده آدمی رسد یعنی پیش از غسل و بعد از سرد شدن بر اوست که بشوید]
(و من اصاب ثوبه جسد المیّت فعلیه ان یغسل ما اصاب الثّوب منه) و کسی که جامه او به بدن مرده آدمی رسد یعنی پیش از غسل و
بعد از سرد شدن پس بر اوست که بشوید آنجایی را از جامه که به بدن میت رسیده است. و بر آن چه صدوق ذکر کرده است
دلالت میکند حدیث حسن کالصحیح حلبی و کالصحیح ابراهیم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و ظاهر این دو
حدیث اعم است از آن که ملاقات به رطوبت باشد یا به یبوست و در ملاقات به رطوبت دغدغه نیست که میباید شستن. و جمعی
این دو حدیث را حمل بر آن کردهاند و جمعی قایل شدهاند که در ملاقات به یبوست شستن واجب است مطلقا خواه مرده آدمی
باشد و خواه غیر آدمی و جمعی که از آن جمله صدوقست به تفصیل قایل شدهاند که در آدمی غسل واجبست و در غیر آدمی
شستن در کار نیست و این قول خالی از قوت نیست و به احتیاط اقرب است و اللَّه تعالی یعلم. و بنا بر این نجاست جامه حکمی
خواهد بود به این معنی که تا نشویند نمازص: 227 در آن جامه نمیتوان کردن اما اگر آن جامه ملاقات
کند جائی دیگر را به رطوبت آن جا را نمیباید شست چنانکه اکثر علما گفتهاند و لیکن بهتر آنست که آنجا را نیز بشویند اگر چه
نشستن اظهر است و اللَّه تعالی یعلم.
[کسی که غسل میدهد میت را اول کفن میت را مهیا میکند]
(و غاسل المیّت یبدا بکفنه فیقطعه یبدا بالنّمط فیبسطه و یبسط علیه الحبرة و ینثر علیه شیئا من الذّریرة و یبسط الازار علی الحبرة و ینثر
علیه شیئا من الذّریرة و یبسط القمیص علی الازار و ینثر علیه شیئا من الذّریرة و یبسط الازار و ینثر علیه شیئا من الذّریرة) و کسی که
غسل میدهد میت را اول کفن میت را مهیا میکند تا چون از غسل فارغ شود او را در کفن گذارد مبادا در میانه چیزي از میت
بیرون آید پس ابتدا میکند و کفن را میبرد و میدوزد از ریسمانی که از کفن در آمده باشد بنا بر مشهور و بعد از آن همه را پهن
میکند پس اول نمط را پهن میکند و آن جامهایست که از یمن میآوردهاند و خط خط بوده است بنحو تفصیل راه راه و این نمط
را بنا بر مشهور از جهت زن زیاد میکنند و در اینجا نیز ممکن است که مراد این باشد که اگر زن باشد زیرا که نام زن و مرد نبرده
است با آن که حدیثی که دلالت کند بر استحباب آن صریحا ندیدهام و محتمل است که صدوق مستحب داند از براي مرد و زن
چنانکه ظاهر عبارتست و بر بالاي آن پهن میکند حبره را و آن نیز جامهایست نفیس که در یمن میبافتهاند از قبیل قطنی که نزد ما
میباشد و میپاشد بر او ذریره را اندکی و چند حدیث موثق در آن وارد شده است و حقیقتش معلوم نیست و اختلاف بسیار در
تفسیر آن هست. و مشهور آنست که ریزههاي قصب الذریره است و آن را از هند میآورند و یبوست و خوشبوئی دارد مثل کافور و
مناسبت دارد به میت که اعضاي او را بهم آورد تا چیزي از او بیرون نیاید.ص: 228 دیگر سر تا سري را
صفحه 109 از 238
پهن میکند بر بالاي حبره و اندکی از ذریره بر آن میپاشد دیگر پهن میکند پیراهن را بر بالاي سر تا سري و اندکی از ذریره بر او
میپاشد. و در بعضی از نسخ این زیادتی هست که بعد از آن لنگ را بر روي پیراهن پهن میکند و اندکی از ذریره بر او میپاشد و
ظاهرا از زیادتی نساخ باشد و بر تقدیري که باشد مراد ران پیچست چنانکه خواهد آمد.
[دو چوب از درخت خرما که تر باشد و نوشتن شهادتین بر کفن]
(و یاخذ جریدتین من النّخل خضراوتین رطبتین طول کلّ واحدة قدر عظم الذّراع و ان کانت قدر ذراع او شبر فلا باس) و بهم
میرساند دو جریده از درخت خرما که تر باشد و خشک نباشد که درازي هر یک بقدر استخوان دست باشد که از وجب اندکی
درازتر است و اگر بقدر ذراع باشد که دو وجب است تخمینا یا یک وجب باشد باکی نیست و اصل در جریده آنست که شیخ مفید
و شیخ طوسی رضی اللَّه عنهما روایت کردهاند مرسلا که چون حضرت آدم را از بهشت بیرون آورده به زمین آوردند او را وحشتی
دست داد پس دعا کرد که خداوندا مرا انس ده به چیزي از درختان بهشت پس حق سبحانه و تعالی درخت خرما را از بهشت
فرستاد و تا حضرت آدم در دنیا بود به آن انس داشت و چون قریب بموت رسید به فرزندان خود گفت که من در حالت حیات باین
درخت انس داشتم و امیدوارم که بعد از وفات نیز به آن انس داشته باشم پس چون من بمیرم از شاخ درخت خرما شاخی بردارید و
دو حصه کنید و با من گذارید در میان کفنهاي من پس فرزندان آدم به آن عمل نمودند و پیغمبران به آن عمل مینمودند تا آن که
در زمان جاهلیت مندرس شد پس حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله و علی جمیع الانبیاء احیاي آن سنت نمودند و آن
سنتی است که بر همه کس لازمست که متابعت آن سنت کند.ص: 229 و مرویست که حق سبحانه و تعالی
نخله را از نخاله طینت آدم آفریده است و از این جهت است که آن را عمه آدمی میگویند چون لفظ نخله مؤنث است و اما آن که
میباید تر باشد پس بواسطه علتی است که در احادیث وارد شده است که تا تر است او را عذاب نمیکنند. و مرویست بسند قوي از
حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه که از آن حضرت سؤال نمودند که شاخ خشک را اگر دو نصف کنند در جریده
خوبست که با او در قبر گذارند حضرت فرمودند که خشک جایز نیست. و در حدیث موثق کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه مرویست که مستحب است که با میت بوده باشد در قبر او جریده تري الخبر. اما قدر ذراع و شبر در روایات واقع
شده است و قدر عظم ذراع در فقه رضویست که صدوق از آنجا برداشته است و اکثر علما به آن عمل نمودهاند. (و یکتب علی
قمیصه و ازاره و حبره و الجریدتین فلان یشهد ان لا اله الّا اللَّه) و مینویسند بر پیراهن و سر تا سري و حبره یمنی و بر جریدتین اسم
میت را که فلان گواهی میدهد که نیست خداوندي بغیر از خداوند عالمیان. و در حدیث قوي از ابو کهمش مرویست که گفت
من حاضر بودم در مردن اسماعیل بن جعفر صلوات اللَّه علیه، و حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه نشسته بودند پس چون
فوت شد اسماعیل حضرت فرمودن تا دهنش را بستند و چشمش را بر هم گذاشتند و چادر شبی بر روي او کشیدند پس فرمودند
که کار سازي او بکنند از غسل و حنوط و غیر آن پس چون فارغ شدند از آنها حضرت کفنش را طلبیدند و در گوشه کفن نوشتند
که: اسماعیل یشهد ان لا اله الّا اللَّه. و آن که صدوق فرموده است خوبست چون همه کفن است مگرص:
230 جریدتین و البته حدیثی به او رسیده خواهد بود، و اکثر علما افزودهاند شهادت رسالت و اقرار بائمه معصومین صلوات اللَّه
علیهم را، و گفتهاند که به تربت حضرت امام حسین صلوات اللَّه علیه بنویسند و به سیاهی و رنگی دیگر ننویسند و میباید که به
ایشان حدیث رسیده باشد البته. و در حدیثی وارد است از حضرت امام حسین صلوات اللَّه علیه که جوشن صغیر و کبیر را بنویسند بر
جمیعا و سئل «1» کفن و عمل به آن میتوان کرد و بهتر آنست که بر محاذي عورت و پائینتر ننویسند مبادا نجس شود. (و یلفّها
انّه یتجافی عنه العذاب ما دامت رطبۀ) و بعد از آن کفنها را بر میت میپیچند و «2» الصّادق صلوات اللَّه علیه عن علّۀ الجریدة فقال
در حسنه فضلا منقولست که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه پرسیدند از علت گذاشتن جریدتین با میت حضرت فرمودند که تا این
صفحه 110 از 238
چوب تر است میت را عذاب نمیکنند و دیگر خواهد آمد. (و مرّ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله علی قبر یعذّب صاحبه فدعا
بجریدة فشقّها نصفین فجعل واحدة عند رأسه و الاخري عند رجلیه) و عامه و خاصه روایت کردهاند که حضرت سید المرسلین صلی
اللَّه علیه و آله گذشتند بر قبري که عذاب میکردند صاحب آن قبر را پس حضرت طلبیدند شاخ خرمائی و بدو نصف کردند و
یکی از آنها را نزد سر میت فرو کردند به قبر و یکی را نزد پایهاي قبر یا میت. (و روي انّ صاحب القبر کان قیس بن قهد الانصاريّ
فقال انّهص: 231 یخفّف عنه العذاب «3» و روي قیس بن قمیر و انّه قیل له صلّی اللَّه علیه و آله لم وضعتهما
انصاري بود و در روایتی دیگر « بفتح قاف » ما کانتا خضراوتین) و در روایتی وارد شده است که صاحب این قبر معذب قیس بن قهد
قیس بن قمیر بود و از حضرت سید المرسلین سؤال کردند که از جهت چه این جریدها را در این قبر فرو کردید حضرت فرمودند
که به سبب آن که جریدتین عذاب قبر را از صاحب قبر سبک میگرداند تا ترند و ممکن است که دو واقعه باشد. چنانکه در
صحیح بخاري و سایر صحاح سته وارد است از عبد اللَّه بن عباس که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله گذشتند بدو قبر
که آنها را عذاب میکردند پس حضرت فرمودند که این دو کسرا عذاب میکنند و بواسطه گناه کبیره نیست یکی از اینها عورت
خود را در وقت بول نمیپوشانید یا ملاحظه از بول نمیکرد و اما دیگر پس سبب عذاب او اینست که سخن چین بود پس حضرت
جریده تري برداشتند و بدو حصه کردند طولا و احتمال عرض نیز دارد و فرو کردند هر حصه را در یک قبر پس صحابه گفتند که
یا رسول اللَّه چرا چنین کردید حضرت فرمودند که امید هست که عذاب ایشان سبک شود تا اینها خشک نشده باشند. و امثال این
از احادیث در کتب صحاح عامه بسیار است و مع هذا ملاعین اهل سنت و جماعت بلکه اهل بدعت و ضلالت تشنیع شیعه میکنند
بر جریدتین چنانکه ملاحده تشنیع مسلمانان میکنند بر بسیاري از شرایع که علتهاي آنها مخفی است. (و سئل الصّادق صلوات اللَّه
علیه عن الجریدة توضع فی القبر فقال لا باس) و بسند موثق از عبد الرحمن بن ابی عبد اللَّه منقولست که پرسیدم از آن حضرت
لم «1» صلوات اللَّه علیه که جریده را در قبر میتوان گذاشت حضرتص: 232 فرمودند که بلی. (یعنی اذا
معه حیث أمکن) چون این «2» توجد الّا بعد حمل المیّت إلی قبره او یحضره من یتّقیه فلا یمکنه وضعهما علی ما روي فیجعلها
حدیث بحسب ظاهر منافات با احادیث بسیار دارد که میباید جریده را در وقت کفن بگذارند و بنحو خاص بگذارند این حدیث را
تأویل میکند که مراد حضرت از گذاشتن در قبر وقتی است که یافت نشود جریده مگر بعد از آن که میت را در قبر سپرده باشند یا
در وقت کفن کردن کسی در آنجا حاضر باشد که از او تقیه باید کردن و ممکن نباشد که بر آن نحوي که در روایت واقع شده
است بگذارند پس در این صورت با او میگذارد بهر نحو که ممکن باشد. چنانکه در روایت است که به آن حضرت صلوات اللَّه
علیه عرض نمودند که فداي تو گردم بسیار است که جمعی حاضرند که من از ایشان خوف دارم و ممکن نیست که جریده را به
نحوي که روایت بما رسیده است بگذاریم حضرت فرمودند که با او بگذار بهر نحوي که ممکن باشد پس اگر در قبر بگذاري
مجزیست و چون این حدیث وارد شده است تاویل مصنف بد نیست بلکه عین این خبر است بحسب معنی. و ممکن است که مراد از
خبر اول این باشد که جایز است که جریده را در حالی که در قبر باشد به نحوي که منقولست بگذارد با آن که ممکنش باشد در
بیرون گذاشتن حضرت فرموده باشند که باکی نیست و اگر چه در وقت کفن بهتر باشد چنانکه از لفظ باکی نیست نیز مفهوم
میشود که ترکش اولی است. (و کتب علی بن بلال إلی ابی الحسن الثالث صلوات اللَّه علیهص: 233
عن آبائکم صلوات اللَّه «1» الرجل یموت فی بلاد لیس فیها نخل فهل یجوز مکان الجریدة شیء من الشّجر غیر النّخل فانّه قد روي
علیهم انّه یتجافی عنه العذاب ما دامت الجریدتان رطبتین و انّها تنفع الکافر و المؤمن فاجاب صلوات اللَّه علیه یجوز من شجر آخر
رطب) و بسند حسن کالصحیح از علی بن بلال منقولست که گفت عریضه به خدمت حضرت امام علی نقی صلوات اللَّه علیه نوشتم
که هر گاه شخصی در شهري چند بمیرد که در آنجا درخت خرما نباشد آیا جایز است بدل از شاخ درخت خرما از درختان دیگر و
حال آن که از پدران بزرگوار شما بما رسیده است که عذاب از او دور میشود ما دام که جریدتین تر باشند و این نیز بما رسیده
صفحه 111 از 238
است که جریده نفع میکند کافر و مؤمن را پس حضرت صلوات اللَّه علیه در جواب من نوشتند که جایز است از درختی دیگر که
تر باشد. و در کافی و تهذیب چنین است که حضرت نوشتند که جایز است هر گاه جریده بهم نرسد و جریده افضل است. و
روایات در آن وارد شده است، و در روایتی دیگر وارد شده است که ما گفتیم به حضرت که حق سبحانه و تعالی ما را فداي تو
گرداند اگر قدرت بر جریده نداشته باشیم چه کنیم حضرت فرمودند که چوب سدر بگذارید پرسیدند که اگر سدر بهم نرسد
حضرت فرمودند که چوب بید بگذارید. و در روایتی دیگر که شیخان آن را روایت کردهاند اینست که اگر جریده بهم نرسد بدل
از آن چوب انار بگذارند و از این روایت ظاهر میشود که چوب انار مقدم باشد بر بید. (و متی حضر غسل المیّت قوم مخالفون
وجب ان یقع الاجتهادص: 234 فی ان یغسّل غسل المؤمن و تخفی الجریدة عنهم) و هر گاه حاضر شوند در
حالت غسل میت جمعی از مخالفان واجبست که سعی نمایند در آن که میت مؤمن را غسل بنحو مؤمن بدهند و جریده را از ایشان
مخفی کنند چون در غسل شریک دارند شیعیان و اما کل سنیان اعتقاد به جریده ندارند علی رغم شیعه اگر چه کتب احادیث ایشان
مشحونست از اخبار جریده. و در حدیث صحیح وارد شده است از ایوب بن نوح که احمد ابن قاسم کتابتی نوشت به خدمت
حضرت امام علی نقی صلوات اللَّه علیه و سؤال کرده بود که هر گاه مؤمنی بمیرد و غاسل خواهد که او را بشوید و جماعتی از
سنیان در آنجا حاضر باشند آیا او را بنحو سنیان غسل بدهد و عمامه نکند و جریدتین را با او نگذارد حضرت نوشتند که غسل را
بنحو شیعیان بدهد هر چند سنیان حاضر باشند و اما جریده را سعی نماید که مخفی با او گذارد که آنها نبینند. و بر مخفی ساختن
جریده حدیث از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه نیز وارد شده است و احادیث وجوب تقیه در هر چیزي شامل آن نیز
هست و در غسل نیز اگر خوف باشد تقیه واجبست و اللَّه تعالی یعلم. (و روي عن یحیی بن عبادة المکّی انّه قال سمعت سفیان
الثّوري یسال ابا جعفر صلوات اللَّه علیه عن التّخضیر فقال انّ رجلا من الانصار هلک فاوذن رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله بموته فقال
«1» لمن یلیه من قرابته خ ّ ض روا صاحبکم فما اقلّ المخ ّ ض رین یوم القیمۀ قال و ما التّخضیر فقال جریدة خضراء توضع من اصل الیدین
إلی التّرقوة) و بسند موثق و قوي از یحیی بن عباده منقول است و کتاب او معتمد اصحابستص: 235 که
گفت شنیدم که سفیان ثوري که از علما و زهاد و محدثین عامه است و لیکن اعتقاد بسیار به حضرت امام محمد باقر و حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیهما داشت از حضرت امام محمد باقر سؤال کرد از تخضیري که در احادیث عامه وارد شده است یا نزد
شیعه معمول است کدام است و مستندش چه چیز است حضرت فرمودند که شخصی از انصار فوت شد و آن حضرت را خبر کردند
که فلانی فوت شد پس جمعی از خویشان که در آنجا حاضر بودند یا به وارثی که ولی او بود از جمله خویشان او فرمودند که
تخضیر کنید مرده خود را که فرداي قیامت چه کم خواهند بود جمعی که ایشان را تخضیر کرده باشند سفیان گفت که تخضیر چه
چیز است حضرت فرمودند که شاخ خرمائی است که سبز باشد میگذارند از بیخ دستها که ابط باشد تا کو گردن و این یک نحو
است از وضع جریده و نحو دیگر میآید. و همین حدیث را عامه از سفیان روایت کردهاند به اسانید خود و بسند کالصحیح از یحیی
بن عباده منقولست از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که جریده تازه بر میدارند که یک ذراع دست باشد و
آن از مرفق است تا سر انگشتان و میگذارند و بدست مبارك اشاره به موضع آن فرمودند از پیش کو گردن تا دست میت و در
میان جامهاي میت میگذارند یعنی به بدن میت نمیرسانند بلکه در میان پیراهن و سر تا سري یا میان سر تا سري و حبره میگذارند
و راوي یحیی نقل کرد که چون به خدمت حضرت رفتم و آن چه از یحیی شنیده بودم به آن حضرت عرض نمودم حضرت
فرمودند که چنین است و من به یحیی گفته بودم. و همین را نیز عامه از یحیی روایت کردهاند و ظاهرا یحیی شیعه است مثل اعمش
و بحسب ظاهر هر دو از علماء عامهاند. (و سال الحسن بن زیاد ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن الجریدةص:
236 الّتی تکون مع المیّت فقال تنفع المؤمن و الکافر) و صدوق بسند قوي و کلینی بسند صحیح روایت کرده است از ابن مسکان و
قبل از او از صفوان و هر دو از اهل اجماعند از حسن صیقل که گفت سؤال کردم از آن حضرت صلوات اللَّه علیه از جریده که با
صفحه 112 از 238
میت میگذارند حضرت فرمودند که نفع میدهد مؤمن و کافر را و ظاهرا در کافر سبب تخفیف عذاب او شود و مراد از کافر غیر
اثنی عشریست و در کافی چنین است که حضرت فرمودند که دو جریده با میت میگذارند یکی در جانب راست و یکی در جانب
چپ و بعد از آن فرمودند که جریده نفع میدهد مؤمن و کافر را. و ممکن است که نفع کافر نظر به جمعی باشد از کفار که جریده
را با میت خود میگذارند که سبب هدایت ایشان شود به ایمان و از این بالاتر نمیباشد رتبه که دعاي حضرت سید المرسلین صلی
اللَّه علیه و آله از جهت کفار نافع نباشد و جریده از جهت ایشان نافع باشد. و در حدیث حسن کالصحیح منقولست از حریز و فضیل
و عبد الرحمن بن ابی عبد اللَّه که به حضرت امام جعفر صادق عرض نمودند که از جهت چه چیز جریده را با میت میگذارند
زرارة قلت لأبی جعفر صلوات اللَّه علیه أ رأیت «1» حضرت فرمودند که عذاب از او دور میشود تا جریده تر و تازه است. (و قال
المیّت اذا مات لم یجعل معه الجریدة فقال یتجافی عنه العذاب و الحساب ما دام العود رطبا انّما الحساب و العذاب کلّه فی یوم واحد
فی ساعۀ واحدة قدر ما یدخل القبر و یرجع القوم و انّما جعلت السّ عفتان لذلکص: 237 فلا یصیبه عذاب و
لا حساب بعد جفوفهما إن شاء اللَّه تعالی) و بسند صحیح و حسن کالصحیح از زراره منقولست که عرض نمودم به خدمت حضرت
امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که مرا خبر ده که چرا جریده را با میت میگذارند حضرت فرمودند که تا دور شود از او عذاب قبر
و سؤال قبر ما دام که آن جریده رطوبت داشته باشد به درستی و راستی که حساب و عذاب همه در روز دفن است در یک ساعت
از آن قدر زمان که او را دفن کنند و جمعی که آمده بودند با او برگردند و آن وقت آمدن منکر و نکیر و سؤال ایشان است او را از
اعتقادات و ضغطه قبر و حق سبحانه و تعالی به تفضلی که با شیعیان فرموده است جریدتین را از این جهت مقرر ساخته است که سبز
باشد و تا سبز باشد به او عذاب نرسد پس در وقتی که وقت عذابست اینها تر و تازهاند و عذاب نمیکنند و بعد از خشک شدن قضا
نمیکند حق سبحانه و تعالی آن چه فوت شده است او را از حساب و عذاب إن شاء اللَّه. و این إن شاء اللَّه تبرکی است یا نسبت به
شیعیان که مشیت الهی نسبت به ایشان عدم عذابست و اما نسبت بغیر ایشان ممکن است که عذاب کند و این نفعی است که به کافر
میرسد که تا خشک شدن او را عذاب نکنند و اللَّه تعالی یعلم.
[سعی کنید در نفیس بودن کفن که روز قیامت در این کفنها مبعوث خواهید شد]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه تنوّقوا فی الاکفان فانّهم یبعثون بها) و بسند صحیح از ابن سنان و کالصحیح از سالم از آن حضرت
صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که سعی کنید در نفاست کفن که روز قیامت در این کفنها مبعوث خواهند شد و بنا بر این
خطاب به وارثست و در کافی و تهذیب تبعثون بها است یعنی کفنی از جهت خود مهیا کنید که نفیس باشد که فردا در آن کفن
مبعوث خواهید شد. و ممکن است که در این صورت نیز خطاب به اولیا باشد و زینت موتیص: 238 زینت
ایشان باشد. و در چند حدیث وارد شده است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که هر که کفنش با او باشد
در خانهاش او را از جمله غافلان نمینوسند و هر چند نظر به کفن میکند حق سبحانه و تعالی او را ثواب کرامت میفرماید. و بدان
که در خبري چند وارد شده است از حضرت سید المرسلین و ائمه طاهرین صلوات اللَّه علیهم در تفسیر این آیه کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ
یعنی چنانکه حق سبحانه و تعالی شما را أولا ایجاد کرد ثانیا اعاده خواهد فرمود، فرمودند که مراد الهی اینست که محشور خواهید
شد برهنه و پا برهنه و ختنه ناکرده و حیران مانند روزي که متولد شدهاید پس جمع چنین باید کرد که غیر اثنی عشري برهنه باشند
و ایشان پوشیده مخلوق خواهند شد و اللَّه تعالی یعلم. (و قال صلوات اللَّه علیه اجیدوا اکفان موتاکم فانّها زینتهم) و در حسن
کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که نیکو کنید کفنهاي مردگان خود را که این کفنها
زینت ایشانست. محتمل است که مراد زینت روز قیامت باشد تا موافق حدیث سابق باشد. و محتمل است که مراد این باشد که عزت
ایشان میباید داشت پس اگر عزیزي را کفن کرباس زبون به پوشانند او را در نظرها خوار کردهاند و ظاهرا هر دو مراد باشد و لهذا
صفحه 113 از 238
برد یمنی و نمط زیاده میکنند و خواهد آمد. و در حدیث موثق از آن حضرت صلوات اللَّه علیه وارد شده است که حضرت
فرمودند که پدرم مرا وصیت فرمود در وقت رفتن که یا جعفر مرا کفن کن در فلان جامه و فلان جامه و برد یمانی بخر و عمامه بخر
و نفیس بخر به درستی که مردگان مباهات و مفاخرت مینمایند با یکدیگر به نفاست کفنهايص: 239
خود. و هر دو معنی سابق در اینجا نیز مراد است بحسب ظاهر و کل واحد از آنها محتمل است و اللَّه تعالی یعلم.
[مستحب است که میت را کفن کنند در جامه که در آن جامه نماز میکرده باشد]
(و قال ابو جعفر الباقر صلوات اللَّه علیه اذا کفّنت المیّت فان استطعت ان یکون فی کفنه ثوب کان یصلّی فیه نظیفا فافعل فانّه یستحب
ان یکفّن فیما کان یصلّی فیه) و بسند صحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که چون خواهی که
میت را کفن کنی اگر توانی چنان کن که اقلا یک جامه او از سر تا سري یا پیراهن پاکیزه باشد و در آنجا جامه نماز بسیار کرده
باشد که مستحب است که میت را کفن کنند در جامه که در آن جامه نماز میکرده باشد و محتمل است که عبارت یصلی فیه را در
هر دو جا مجهول بخوانند. و لهذا احادیث بسیار وارد شده است که اصحاب حضرات ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم از ایشان
طلب مینمودند جامه کفن را و ایشان جامه احسان میفرمودند و میگفتند که در این جامه نماز کردهایم چنانکه حضرت ابو
الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیه که پیراهن به دعبل خزاعی دادند فرمودند که در این پیراهن هزار شب نماز کردهام هر
شبی هزار رکعت و اگر هر دو باشد بهتر است. چنانکه روایت کرده است سهل بن الیسع در حسن از حضرت ابو الحسن علی بن
موسی الرضا صلوات اللَّه علیهما که گفت سؤال کردم از جامهائی که در آن نماز کند شخصی و روزه گیرد آیا کفن میتواند کرد
حضرت فرمودند که من چنین کفن را دوست میدارم که پیراهن را چنین کند که در آن نماز کرده باشد و کفن کند راوي گفت
که آیا در سه جامه کفن میتواند کرد که چنین باشد یا همه سر تا سري باشد حضرت فرمودند که باکی نیست اما پیراهن نزد من
بهتر است وص: 240 دیگر اخبار خواهد آمد إن شاء اللَّه تعالی.
[جایز نیست که میت را کفن کنند به کتان و نه به ابریشم]
(و لا یجوز ان یکفّن المیّت فی کتّان و لا ابریسم و لکن فی القطن) و جایز نیست که میت را کفن کنند به کتان و نه به ابریشم و
لیکن میباید که از پنبه باشد ظاهر کلام صدوق حرمت کفن است در ابریشمینه خالص و خلافی بخاطر ندارم بلکه نقل اجماع
کردهاند بر حرمت و هم چنین ظاهر کلامش آنست که حرامست کفن کردن به کتان و مشهور کراهتست. و ممکن است که حمل
کنند کلام او را بر کراهت شدیده پس بنا بر این لا یجوز را اعم از حرمت و کراهت میباید گرفت و هیچ شک نیست که پنبه سفید
بهتر است مگر در حبره و نمط که هیچ شک نیست که مخلوط به ابریشم کراهت ندارد و خواهد آمد که رنگین نیز خوبست. (و قال
الصّادق صلوات اللَّه علیه الکتّان کان لبنی اسرائیل یکفنون به و القطن لامّۀ محمّد صلّی اللَّه علیه و آله) در حدیث کالصحیح از آن
حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که بنی اسرائیل کفن به کتان میکردند و مخصوص ایشان بود و کفن کردن به پنبه
مخصوص امت محمد است صلی اللَّه علیه و آله و اکثر علما این حدیث را حمل بر کراهت کردهاند. و احوط آنست که کفن به
کتان نکنند چنانکه در حدیث قوي از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که حضرت فرمودند که کفن نکنند در کتان. و اولی
آنست که کفن غیر حبره و نمط سفید خالص باشد چنانکه در حدیث موثق کالصحیح از حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله
وارد شده است که فرمودند که جامه سفید به پوشید که بهتر و پاکیزهتر است و مردگان خود را به آن کفن کنید. و چند حدیث
قریب باین از آن حضرت صلوات اللَّه علیه و آله وارد شده است.ص: 241 و بسند کالصحیح از حضرت امیر
صفحه 114 از 238
المؤمنین صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که جامهاي پنبه به پوشید که پوشش حضرت سید المرسلین است صلی اللَّه علیه و
«1» آله و پوشش ماست صلوات اللَّه علیهم. (و سئل ابو الحسن الثّالث صلوات اللَّه علیه عن ثیاب تعمل بالبصرة علی عمل العصب
الیمانیّ من قزّ و قطن هل یصلح ان یکفّن فیها الموتی فقال اذا کان القطن اکثر من القزّ فلا باس) و بسند صحیح منقولست که سؤال
کردند از حضرت امام علی نقی صلوات اللَّه علیه از جامهائی که در بصره میبافند شبیه به برد یمانی از ابریشم یا کج و پنبه آیا جایز
است که مردگان را به آن کفن کنند حضرت فرمودند که هر گاه پنبه بیشتر از کج یا ابریشم باشد باکی نیست و از این حدیث
استدلال کردهاند بر آن که کفن از حریر محض نمیتوان کرد و لیکن کسی خلاف نکرده است در استحباب این زیرا که کم از این
نیز اگر خلیطه باشد که حریر محض نگویند کافی است. و احادیث نیز بر آن دلالت دارد چنانکه در مبحث لباس مصلی مذکور
خواهد شد إن شاء اللَّه تعالی و ظاهرش آنست که برد یمانی نیز نمیتواند بود که حریر محض باشد. و در حدیث سکونی از
حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله وارد شده است که فرمودند که نیکو کفنی است حله و نیکو قربانی است قوچ شاخ دار
ظاهرا مراد از حله برد یمانی است و لیکن وقتی حله میگویند که دو جامه باشد اقلا لنگی که بر کمر میبندند و لنگی که بر دوش
میاندازند. و از این حدیث ظاهر میشود که کج حکم ابریشم داشته باشد چنانکه مشهور استص: 242
میان علما و لیکن ممکن است که مراد از قز در اینجا ابریشم باشد. و روایت کرده است کلینی در حدیث کالصحیح از عباس بن
موسی از پدرش صلوات اللَّه علیه که گفت از او سؤال کردم از ابریشم و کج حضرت فرمودند که هر دو مساویست و در عباس
قدحی هست که کلینی ذکر کرده است و احتیاط در اجتناب است از کج محض اما اگر اندك خلیطی داشته باشد که مستهلک
نباشد ظاهرا جایز باشد پوشیدن. چنانکه در حدیث صحیح بزنطی وارد است که حسن بن قیاما سؤال کرد از حضرت امام ابی الحسن
علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیهما از جامه که پودش ابریشم و پنبه باشد و ابریشم بیش از نصف باشد آیا در آن نماز میتوان
کرد حضرت فرمودند که پدرم حضرت امام موسی کاظم چند جبه چنین داشتند. و در حدیث کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه
علیه منقولست در جامه که در آن حریر باشد یعنی ابریشم حضرت فرمودند که هر گاه چیزي دیگر با آن مخلوط باشد باکی نیست.
(و سئل موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیه عن رجل اشتري من کسوة الکعبۀ شیئا فقضی ببعضه حاجته و بقی بعضه فی یده هل یصلح
المیّت قال لا) و در حدیث کالصحیح از آن «1» بیعه فقال یبیع ما اراد و یهب ما لم یرده و یستنفع به و یطلب برکته قیل أ یکفّن فیه
حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که پرسیدند از شخصی که بخرد از جامه کعبه چیزي را و به بعضی از آن حاجتش بر آید و
بعضی از آن در دست او بماندص: 243 میتواند آن را فروختن حضرت فرمودند که هر چه را خواهد که
بفروشد بیع کند و هر چه را نخواهد که بفروشد میتواند بخشید و نفع از آن میتواند برد و طلب میکند برکت آن را یعنی تیمنا و
تبرکا انتفاعات از آن میتواند برد پرسیدند از آن حضرت که آیا به آن کفن میتوان کرد میت را حضرت فرمودند که نه و ظاهرش
آنست که از این جهت سؤال کرده باشد که چون وقف است بر خانه کعبه نتوان فروختن و خریدن را ممکن است که بقصد استنقاذ
و استخلاص کرده باشد از حجبه. و جوابش این است که فی الحقیقه آن که وقف کرده است چنین وقف کرده است که یک سال
جامه باشد و بعد از آن از خدمه کعبه باشد و آن که کفن نمیتوان کرد ظاهرش آنست که چون حریر محض است نتوان کفن
کردن. و در حدیث صحیح از عبد الملک بن عتبه وارد است که گفت سؤال کردم از حضرت موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما از
شخصی که از جامه کعبه چیزي خریده باشد آیا کفن میت میتواند کرد؟ حضرت فرمودند که نه. و در حدیث قوي از حضرت امام
محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست مثل سابق.
[سزاوار آنست که پیراهن میت سجاف نداشته باشد و تکمه و بندش را نبندند]
(و قال ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه ینبغی ان یکون القمیص للمیّت غیر مکفوف و لا مزرّر [او و لا مزرور]) چنانکه در بعضی از نسخ
صفحه 115 از 238
است و در کافی و تهذیب است و از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که سزاوار آنست که پیراهن میت سجاف نداشته باشد
و تکمه و بندش را نبندند بنا بر نسخه اصل و بنا بر نسخ دیگر تکمه و بند نداشته باشد. و بر این مضمون حدیث صحیح و کالصحیح
بسیار وارد شده است از حضرت امام جعفر صادق و حضرت امام رضا و غیرهما صلوات اللَّه علیهم اجمعین. (و سئل الصّادق صلوات
اللَّه علیه عن الرّجل یکون له القمیصص: 244 أ یکفّن فیه فقال اقطع ازراره قلت و کمّه قال لا انّما ذلک اذا
قطع له و هو جدید لم تجعل له اکمام فامّا اذا کان ثوبا لبیسا فلا یقطع منه الّا الازرار) و در قوي منقولست که از آن حضرت صلوات
اللَّه علیه سؤال کردند از شخصی که پیراهنی دارد آیا در آن پیراهن او را کفن میتوان کردن حضرت فرمودند که بندها و تکمهاي
او را قطع کن گفتم که آستین را نیز قطع کنم حضرت فرمودند که بیآستین وقتی میباید باشد که پیراهنی تازه از جهت میت ببرند
اما اگر جامه باشد که پوشیده باشد پس قطع نمیکنند از آن مگر بندها و تکمها را و آستینها را بحال خود میگذارند. و علما عمل
باین کردهاند.
[آدابی از غسل میت]
(فاذا فرغ غاسل المیّت من امر الکفن وضع المیّت علی المغتسل مستقبل القبلۀ و ینزع القمیص من فوق إلی سرّته و یترکه إلی ان یفرغ
من غسله لیستر به عورته فان لم یکن علیه قمیص القی علی عورته ما یسترها به و یلینّ اصابعه برفق فان تع ّ ص بت [تصعّبت خ ل] علیه
ترکها و یمسح یده علی بطنه مسحا رفیقا ثمّ یبدأ بیدیه فیغسلهما بثلاث حمیدیّات بماء السّدر ثمّ یلفّ علی یده الیسري خرقۀ یجعل
علیها شیئا من الحرض و هو الاشنان و یدخل یده تحت الثّوب و یصبّ علیه غیره الماء من فوق إلی سرّته و یغسل قبله و دبره و لا
یقطع الماء عنه ثمّ یغسل رأسه و لحیته برغوة السّ در و بعده بثلاث حمیدیّات و لا یقعده ثمّ یقلّبه إلی جانبه الایسر لیبدو له الایمن و
ثمّ یغسّله بثلاث حمیدیّات من قرنه إلی قدمه و لا یقطع الماء عنه ثمّ یقلّبه «2» جنبه الایمن إلی حیث بلغت «1» یمدّ یده الیمنی علی
الایسر إلی حیث بلغت ثمّ یغسّله «1» إلیص: 245 جانبه الایمن لیبدو له الایسر و یمدّ یده الیسري إلی جنبه
ظهره و یمسح بطنه مسحا رفیقا و یغسّله مرّة اخري بماء و «2» بثلاث حمیدیّات من قرنه إلی قدمه و لا یقطع الماء عنه ثمّ یقلّبه علی
و لا یمسح بطنه ثالثۀ «4» - الّتی فیها الماء و یغسّله الثالثۀ بماء قراح «3» شیء من جلال الکافور مثل الغسلۀ الاولی ثمّ یخضخض الاناء
و یقول عند غسله اللَّهمّ عفوك عفوك فانّه من فعل ذلک عفی اللَّه عنه) و اکثر عبارات غریبه بلکه همه مگر نادري از فقه رضوي
است و صدوق بعضی از عبارات که در احادیث دیگر وارد شده است زیاد کرده است پس چون فارغ شود از مهیا ساختن کفن
پیش از غسل میت را بگذارد بر جائی که او را بر آن غسل میدهد مثل تختی یا بلندي که سراشیب باشد و رو بقبله بخواباند به آن
که پاي میت بقبله باشد و دستهاي میت را از پیراهنش بیرون آورد و پیراهن را از بالا به زیر آورد تا به ناف و بر میت باز گذارد تا از
غسل او فارغ شود تا آن که پیراهن عورت او را به پوشاند پس اگر پیراهن نداشته باشد خرقه بر عورتش بیندازد یا لنگی به بندد بر
او که عورتش را نه بیند و نرم کند انگشتان میت را به رفق و همواري و اگر خشک باشد و نتواند گزم کردن بحال خود گذارد و
دست بر شکمش مالد هموار پس ابتدا کند به شستن دستهاي میت و هر دو را بشوید به سه سبو آب یا سه ابریق حمیدي و ظاهرا در
زمان حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه و در زمان صدوق سبو یا ابریق بزرگی بوده است که استاد فخاري حمید نام آن را ساخته
بوده است و باسم او شهرت کرده بوده است و غرض در غسل میت آب بسیار ریختن است تا کثافتها را زایل کند لوامع صاحبقرانی،
ج 2، ص: 246 و دستها را أولا به آب سدر بشوید بعد از آن خرقه بر دست چپ کند مثل کیسه که چون عورتین میت را شوید
دستش به عورت میت نرسد و بر آن خرقه اشنان بگذارد و دست چپ را به زیر پیراهن برد و دیگري آب ریزد از بالاي ناف تا به
زیر پیراهن رود و او به اشنان عورتین او را پاك بشوید که اگر در بیماري نجس شده باشد و نجاست در آن جامه خشک شده باشد
به سبب اشنان پاك شود پس سر و ریش میت را به کف سدر بشوید و بعد از آن سر و گردن میت را سه سبو آب بریزد که هر
صفحه 116 از 238
سبویی آبش به همه سر و گردن برسد و میت خوابیده باشد و او را ننشاند پس بگرداند میت را به جانب چپ تا ظاهر شود جانب
راست او و دست خود را بر پهلوي راست او دواند در وقتی که آب میریزد دیگري پس سه سبو آب بر او بریزد از سر تا پا هر چند
پیشتر سر را شسته است مرتبه دیگر در ضمن شستن بدن از طرفین آن را میشوید استحبابا و آب را از او قطع نکند آن شخصی که
آب میریزد و غاسل دست میمالد تا آب به همه جا برسد حتی عورتین که دست را به آن جا میرساند با خرقه که دستش به آن
نرسد پس میت را میگرداند به جانب راست تا ظاهر شود جانب چپ او و دست چپ را از پهلوي چپ میدواند تا به عورتین از
زیر پیراهن و آن دیگري آب میریزد و جانب چپ را نیز به سه سبو میشوید از سر تا پا و ممکن است که مراد انتهاي سر باشد و
لیکن اول ظاهرتر است و آب را قطع نمیکند از او به آن که یک بار نمیریزد بلکه یک مرتبه آب را از سر گرفته تا بپا میرساند و
او دست میمالد پس میت را بر پشت میخواباند و دستی بر شکمش میمالد هموار که اگر از فضلات چیزي باشد بیرون آید و
مرتبه دیگر او را غسل میدهد به آب و اندکی از کافور جودانه (و در فقه رضوي جودانه نیست) داخل آن آب میکند و غسل
میدهد او را به نحوي که به آب سدر غسل داد پیشتر به آن که اول سر و گردنش را میشوید و دیگر جانب راست را و دیگر
جانب چپ را بعد از آن آبیص: 247 به ظرف میکند و حرکت میدهد آن را تا از سدر و کافور پاك
شود و چیزي در آن نماند و مرتبه سیم غسل میدهد او را به آب خالص و سدر و کافور نداشته باشد و در این مرتبه دست بر
شکمش نمیمالد و در وقت غسل میگوید که اللَّهمّ عفوك عفوك پس کسی که چنین کند حق سبحانه و تعالی عفو میکند از او.
و باین تفصیل و قریب باین احادیث معتبره وارد شده است از آن جمله حدیث یونس است که کلینی روایت کرده است از علی بن
ابراهیم از پدرش و او از استادانش که اگر چه نام نبرده است ایشان را اما اصحاب رجال حکم به صحت احادیث یونس کردهاند با
آن که کتب یونس نزد کلینی و صدوق بوده است و جزم داشتهاند که کتاب اوست و او از ائمه معصومین روایت کرده است که
ملاقات ایشان کرده است و به خدمت ایشان رسیده است با آن که کتاب یونس را به خدمت حضرت امام حسن عسکري عرض
نمودند حضرت همه را ملاحظه فرمودند و فرمودند که حق سبحانه و تعالی او را بعدد هر حرفی نوري کرامت کناد. دیگر کتاب
کاهلی است و آن کتاب نیز نزد صدوقین بوده است اگر چه در سندش محمد بن سنان هست و او بر تقدیري که خوب نباشد از
مشایخ اجازه کتابست و لهذا ندیدم احدي از علما را که قدحی در این دو حدیث طویل کرده باشند با آن که مؤیدند به احادیث
صحیحه و کالصحیحه مثل صحیحه عبد اللَّه بن مسکان و صحیحه عبد اللَّه بن سنان و حلبی و غیرهم و چیزي که در آنها نیست
سبوي حمیدي است و آن سهل است چون در آن زمان معروف بوده است به بزرگی ذکر کرده است. و اما تفصیل آن پس آن چه
گفته است که میت را رو بقبله کند احادیث گذشت و در حدیث یونس و کاهلی هر دو هست بر سبیل امر و بنا بر این لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 248 خلافست که واجب است یا سنت احوط آنست که آن را ترك نکنند البته و خلافی نیست که میباید
پاي میت بقبله باشد مثل محتضر. دیگر او را بر تخت گذاشتن مستحب است و خلافی در آن نیست و الحال متعارفست که در میان
حوض یا آب روان غسل میدهند چون ازاله نجاست در آن آسانتر است خصوصا نسبت به عوام و اگر بر تخت غسل دهند و از
میت فضلات بیرون آید تطهیر تخت را خوب نمیتوانند کردن و این نیز خوبست و اگر تخت را در میان آب توان گذاشت بهتر
است. دیگر پوشانیدن عورتست به پیراهن و الا به خرقه و بر آن دلالت میکند صحیحه ابن مسکان و غیر آن از احادیث بسیار. دیگر
نرم کردن انگشتان است به رفق و حدیث کاهلی دلالت بر آن دارد و در حدیث دیگر از طلحۀ بن زید وارد است که مفشار مفصلی
از مفاصل میت را محمول است بر خلاف رفق. دیگر دست بر شکم میت مالیدن است به رفق پیش از دو غسل اول پس آن مذکور
است در حدیث یونس و کاهلی و خلافی در آن نیست که مستحب است و اکثر استثنا کردهاند زن حامله را و مستند آن حدیث
انس بن مالک است و رفقی که در دو حدیث هست احتیاج به استثنا ندارد و اللَّه تعالی یعلم. و شستن دستهاي میت تا نصف ذراع
پیش از غسل در حدیث یونس واقع است و در حدیث حسن کالصحیح حلبی تا بند دستست و هر دو خوبست اگر چه تا نصف
صفحه 117 از 238
ذراع بهتر است چون مشتمل است بر هر دو. و دیگر خرقه بر دست گذاشتن که دست به عورتین نرسد در صحیحه ابن مسکان و
کالصحیحه حلبی و غیر آن وارد است. و اما شستن عورتین به سدر و اشنان در حدیث کاهلی وارد است و در اخبار دیگر شستن به
آب سدر است وص: 249 اینها سنت است به اتفاق علما. و در نیت غسل میت خلافست مشهور میان علما
آنست که واجب نیست و احوط آنست که آن کسی که میت را میگرداند نیت بکند و آن که آب میریزد نیز نیت کند باین
عنوان که قصد کند که این میت را غسل میدهم به آب سدر و کافور و قراح از جهت رضاي الهی و غسل سدر را بدهد و در وقت
غسل کافور قصد آن کند للّه تعالی و هم چنین در قراح و جمع نیت در غسل او از این جهت است که اکثر علما هر سه را یک غسل
میدانند و جمعی سه غسل پس بنا بر این نحو نیت کردن از خلاف بیرون میآید. و اما آن که میت را سه غسل میدهند به سدر و
کافور و قراح پس دلالت میکند بر آن روایات صحیحه و کالصحیحه بسیار و کسی خلاف نکرده است مگر سلار و قول او ضعیف
است و هم چنین خلافی نیست در ترتیب میان غسلها و ترتیب در میان اعضا و از بعضی نقل کردهاند که ترتیب مستحب است و این
قول نیز ضعیف است بلکه هر حدیثی که وارد است در غسل ترتیب نیز در آن هست مگر نادري. و آن که ذکر کرده است که از
سر تا پا بشوید در جانب راست و چپ در حدیث کاهلی واقع شده است و در حدیث یونس از نصف سر تا پا واقع شده است ظاهرا
سببش آنست که چون در غسل میت مطلوبست تطهیر بدن مهما أمکن لهذا شش مشک و هفت مشک واقع شده است و گذشت
پس هر چند سر پیشتر شسته شده است اگر در وقت شستن بدن نیز شسته شود پاکیزهتر خواهد بود و محتمل است که مراد از قرن
منتهاي سر باشد اما نصف سر صریح است در آن که آن چه را شسته است دیگر شستن بهتر است. و اما آن که واقع شده است که
میت را ننشانند در اخبار بسیار واقع شدهص: 250 است و در بعضی که وارد شده است که او را بنشانند
محمولست بر تقیه اگر چه ظاهرا مخالفت ندارد بعد از تامل و آن حدیثی است که شیخ در صحیح روایت کرده است از بقباق که
گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از غسل میت حضرت فرمودند که او را بنشان و همواري دست بر
شکمش بمال پس او را پاك کن از فشردن شکم یعنی از فضلاتی که بیرون آمده است پس او را بر پهلو میخوابانی و ابتدا میکنی
به جانب راست او و میشویی او را به آب و اشنان پس به آب و کافور پس به آب خالص میشویی و او را در کفن میگذاري. و
ظاهر است که نشانیدن اول از آن جهت است که سبب خروج فضلات شود تا در حالت غسل چیزي بیرون نیاید و نشانیدنی که نهی
وارد شده است بر آن نشانیدن در حالت غسل است پس احتیاج نیست که حمل بر تقیه کنند. بلی مخالفتی که دارد از این است که
در غسل اول به جاي سدر اشنان واقع شده است و میتوان حمل کردن بر اشنانی که فرج را به آن میشویند یا در صورتی که سدر
بهم نرسد یا با سدر ضم کنند چون غسل سدر از جهت تنظیف میت مقرر است چنانکه از اخبار ظاهر میشود و اللَّه تعالی یعلم. و اما
دست دوانیدن غاسل به اطراف از این جهت است که او میشوید و دیگري علی الاتصال آب میریزد میباید که دست بمالد از
یک طرف به زیر بغلها و از طرفی دیگر به عورتین تا آب به همه جا برسد و اما آن که کافور جلال گفته است صدوق و شیخ مفید
و شیخ طوسی در نهایه گفتهاند که واجبست که غسل و حنوط میت به کافور درشت دانه باشد. و شیخ ابو علی در شرح نهایه
پدرش ذکر کرده است که کافور صمغ درختی است که هر چه از آن درخت میریزد و درشت دانه است آن را نمیپزند و آن را
کافور خام میگویند و هر چه ریزه است وص: 251 به خاك مخلوط میشود آن را میپزند تا از خاك
ممتاز شود این کافور در حنوط مجزي نیست و در اخباري که وارد شده این قید نیست حتی در فقه رضوي بنا بر این اکثر اصحاب
شرط نکردهاند که خام باشد و بعضی ذکر کردهاند که چون این درخت در بلاد کفار است و کفار میپزند نجس میشود و بعضی
گفتهاند که با شیر خوك میپزند و جمعی از تجار نیز میگویند که چنین است و لیکن شرعا این قسم شهادات مسموع نیست و
افعال مسلمین محمول بر صحت است و اصل در اشیاء طهارتست و در نجاست علم میباید و از این بایست اخبار تجار در بلغار و
سمور و سنجاب و سایر پوستها که از بلاد کفر میآورند و هم چنین نیل و شکر و مندیل و سایر بافتهاي هند که تجار خبر میدهند
صفحه 118 از 238
که جمیع اینها را کفار ملاقات به رطوبت میکنند پس اگر تاجري خود گوید که نجس است این مندیل یا این نیل را دور نیست که
اجتناب لازم باشد در آن چه از دست او میگیریم اما شهادت بر دیگران مسموع نیست مگر آن که بخصوص جامه شخصی دو
عادل شهادت دهند در اینجا خلافست و احوط اجتنابست. و اما آن که ظروف را باید شست که اب قراح سدر و کافور نداشته باشد
در حدیث یونس وارد شده است و در همه اخبار آب خالص وارد شده است جمعی قایلند که واجبست که خالص باشد و جمعی
گفتهاند که در آب قراح لازم نیست که سدر کافور داشته باشد چنانکه در دو غسل اول لازمست پس اگر داشته باشد ضرر ندارد و
هیچ شک نیست که نداشتن احوط است. و اما سدر و کافور پس مسمی آن کافی است چنانکه ظاهر روایاتست و بعضی گفتهاند
که اقلا هفت برگ سدر میباید و در طرف کثرت نیز ظاهر کلام جمعی آنست که اگر آب مضاف شود ضرر ندارد و جمعی ذکر
کردهاند که شرط است که مضاف نشود چنانکه در اخبار وارد شده است که سدر را بکوبندص: 252 و در
ظرف آبی کنند و دست بزنند تا به کف آید کف آن را جدا کنند از جهت شستن سر و ریش که پیش از غسل میشویند و شک
نیست که این احوط است اگر چه قول اول خالی از قوت نیست و اللَّه تعالی یعلم.
[کافور کامل از جهت حنوط میت یا غسل و حنوط هر دو سیزده درم و ثلثی است که هفت مثقال صیرفی باشد]
عشر درهما و ثلث و العلّۀ فی ذلک انّ جبرئیل علیه السّلام اتی النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله بأوقیۀ «2» للمیّت ثلاثۀ «1» (و الکافور السّابغ
کافور من الجنّۀ و الأوقیۀ اربعون درهما فجعلها النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله ثلاثۀ اثلاث ثلثا له و ثلثا لعلیّ صلوات اللَّه علیه و ثلثا لفاطمۀ
صلوات اللَّه علیها) و کافور کامل از جهت حنوط میت یا غسل و حنوط هر دو سیزده درم و ثلثی است که هفت مثقال صیرفی باشد
و سبب این مقدار آنست که حضرت جبرئیل یک اوقیه کافور بهشت از جهت حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله آورد و
اوقیه چهل درم بود پس حضرت آن را سه حصه فرمودند ثلث آن را از جهت خود مقرر ساختند و ثلثی را به حضرت امیر المؤمنین
صلوات اللَّه علیه دادند و ثلثی را به حضرت فاطمه صلوات اللَّه علیها دادند پس چون تاسّی به ایشان مطلوبست اکمل آنست که هر
کس را این مقدار حنوط کنند. و این روایت را کلینی و صدوق و شیخ ذکر کردهاند مرسلا و کلینی ذکر کرده است که سیزده
درهم و ثلث است اکثر آن و در فقه رضوي مذکور است که حنوط کن میت را به سیزده درهم و ثلثی از کافور پس اگر این مقدار
بهم نرسد به چهار درهم کافور حنوط کند و اگر این نیز مقدور نباشد پس یک مثقال کمتر نباشد کسی که آن را بیابد. لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 253 (فمن لم یقدر علی وزن ثلاثۀ عشر درهما و ثلث کافورا حنّط المیّت بوزن اربعۀ مثاقیل فانّ لم یقدر
فمثقال لا اقلّ منه لمن وجده) پس کسی که قادر نباشد بر وزن سیزده درم و ثلث از کافور حنوط کنند یا حنوط کند میت را به
چهار مثقال شرعی که سه مثقال صیرفی باشد پس اگر بر این قادر نباشد یک مثقال حنوط کند و کمتر نکند اگر داشته باشد و الا
مسمی کافی است. و کلینی روایت کرده است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که اقل آن چه مجزیست از
براي میت از کافور یک مثقال است. و در روایت کاهلی و حسین بن مختار از آن حضرت صلوات اللَّه علیه وارد است که وسط آن
چهار مثقالست و ظاهر آنست که کلینی از کتاب هر دو نقل کرده باشد. و شیخ به سندي قوي از کاهلی و حسین بن مختار روایت
کرده است بنحو سابق و حدیثی که کلینی ذکر کرده است از سهل از ابن ابی نجران یک مثقال است و شیخ این حدیث را یک
مثقال و نیم ذکر کرده است و سهوي از نساخ شده است در زیادتی چون همگی اصحاب یک مثقال ذکر کردهاند و ممکن است که
دو حدیث باشد و یک مثقال و نیم مقدم بر یک مثقال باشد و اللَّه تعالی یعلم. و احوط آنست که از یک مثقال و نیم شرعی کمتر
نباشد اگر چه از اخبار بسیار ظاهر میشود که مسماي کافور کافی است در حنوط و غسل چنانکه اکثر اصحاب به آن قایلند و در
موثقه عمار از جهت غسل نیم حبه کافور واقع است و در حدیث یونس چند حبه. و در حدیث مغیره وارد است که حضرت امیر
المؤمنین صلوات اللَّه علیه حضرت سید المرسلین را غسل دادند به سه مثقال کافور و یک مثقال مشک و در غسل ظاهرا کمتر بهتر
صفحه 119 از 238
باشد مبادا مضاف شود و اللَّه تعالی یعلم.
[حنوط مرد و زن مثل یکدیگرند]
(و حنوط الرّجل و المرأة سواء غیر انّه یکره ان یجمّر او یتبع بمجمرة و لکن یجمّر الکفن) و حنوط مرد و زن مثل یکدیگرند و لیکن
در بوي خوش میت مکروهست که میت را خوش بو سازند به چیزي که در آتش کنند مثل عود و کشته یا عود سوز از عقیب میت
ببرند چون تفؤّل به آتش جهنم است و لیکن کفن را خوش بو میتوان کرد بدود عود و امثال آن. بدان که در حدیث حسن
کالصحیح از حلبی منقولست از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که چون خواهی حنوط کنی میت را پس
بمال حنوط را به مواضع سجود میت که آن پیشانی است و دستها و زانوها و سر انگشت مهین پاها و بمال بر محل بندهاي میت و بر
سر او و ریش او و بر سینه او حنوط را و فرمودند که حنوط مرد و زن مساویست و فرمودند که مکروهست که از عقیب او مجمره
ببرند و تغییري که صدوق روایت را داده است ضرر بمعنی و لفظ رسانیده است چنانکه به تامل ظاهر میشود. و در حدیث قوي
کالصحیح وارد شده است که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله نهی فرمودند از آن که مجمره از عقیب میت ببرند. و در
حدیث صحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه وارد شده است که آتش نزدیک مردگان خود مبرید یعنی دخنه به عود
و امثال آن مکنید. و در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد شده است که باکی نیست بدود کردن به
عود کفن میت را و سزاوار آنست که هر کس که قدرت داشته باشد جامهاي خود را خوشبو سازد به دخنه و ظاهرا مستند صدوق
این حدیث است. و علما حمل کردهاند این حدیث را بر تقیه یا بیان جواز و قرینه تقیه ظاهرص: 255 است
در جز و آخر حدیث که حال زنده را با حال مرده برابر کرده است چنانکه سنیان میکنند و لیکن حضرت به نحوي فرمودهاند که
شیعیان میفهمند و احادیث بسیار وارد شده است که تجمیر کفن میت نکنند و احادیث بسیار وارد شده است که خوشبوئی میت
الکافور علی بصره و انفه و فی مسامعه و فیه و یدیه و رکبتیه و مفاصله کلّها و علی اثر «1» منحصر است در کافور و ذریره. (و یجعل
السّجود منه فان بقی منه شیء جعل علی صدره) و حنوط میت باین عنوانست که کافور را بر چشم میت و بینی او و در گوشهاي او و
دهان او و بر کف دستهاي او و زانوهاي او و بر جمیع بندهاي او و بر اثر سجود او بمالند اگر چیزي باقی ماند بر سینه او ریزند. بدان
که مشهور میان علما آنست که آن چه واجبست از حنوط همین مساجد سبعه است چون در جمیع اخبار حنوط مساجد هست و باقی
را حمل بر استحباب کردهاند مگر در گوش و چشم که حمل بر کراهت کردهاند. و در حدیث موثق عبد الرحمن از حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد است که از آن حضرت پرسید از حنوط میت حضرت فرمودند که بر مواضع سجده او بگذار. و
در حدیث حسن کالصحیح حلبی وارد است که کافور را بر مواضع سجود او بمال و بر جمیع بندها و سر و ریش و سینه میت بمال و
در حدیث یونس وارد است که کافور ساییده را بر پیشانی او بگذار که موضع سجود است و بمال بر جمیع بندهاي او از سر تا پا و
سر و گردن و دوشها و مرفقها و بر هر بندي از بندهاي دستها و پاها و کف دستها بمال و بر بینی و چشم و گوش و رو لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 256 ممال. و در حدیث صحیح حمران وارد است که کافور را بر بینی و موضع سجود او و بندهاي او
بگذارند و نزدیک گوش او نبرند و در حدیث کالصحیح عثمان نوّاء وارد است که کافور را نزدیک گوش او مبر البته. و در حدیث
صحیح عبد اللَّه بن سنان از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد است که عرض نمودم که چگونه حنوط کنم میت را
حضرت فرمودند که در دهان و گوشها و مواضع سجده از پیشانی و دستها و زانوها میگذاري. و در حدیث کالصحیح بل الصحیح
از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که کافور را بر مواضع سجده میگذاري و بر کو گردن و کف پاها و جاي بند نعلین و بر
زانوها و کفهاي دست و پیشانی و کو گردن میگذاري و در موثقه عمار وارد است که بگذار کافور را در گوشهاي میت و در
مواضع سجود او و دهان. و در حدیث صحیح وارد است از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که چون میت را خشک کنی
صفحه 120 از 238
کافور را بر آثار سجود او و بندهاي او همه مسح کن و بگذار در دهان او و گوشهاي او و سر و ریش و سینه و فرج او از حنوط
اندکی و فرمودند که حنوط مرد و زن مساویست. و در حدیث موثق کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد
است که چون کفن کنی میت را به پاش بر هر جامه اندکی از ذریره و کافور و اندکی از کافور بر گوشها و مساجد سبعه او
میگذاري و اندکی بر پشت دستها میگذاري و در فقه رضوي مذکور است که چون حنوط کنی ابتدا کن به پیشانی میت و
بندهاي او را همه و اگر چیزي زیاد آید بر سینه و کفهاي دستص: 257 بریز. و در روایتی وارد شده است
که کافور را در دهن و گوشها و چشم و سر و ریش او بمال و هم چنین مشک را و بر سینه و فرج او بریز و مرد و زن مساویند و
لیکن مکروهست که میت را به عود و غیر آن از دودها خوشبو سازند یا عود سوز از عقب او ببرند و لیکن اگر کفن را بدود خوشبو
سازند باکی نیست اینست اخباري که در این باب وارد است و عمده مخالفت در گوشهاست و چشم و بینی و شیخ حمل کرده است
که آنجا که نهی وارد شده است مراد نهی از اینست که در اندرون گوش و چشم و بینی گذارند و آنجا که امر است محمولست که
بر ظاهر آنها گذارند و اظهر آنست که امر را حمل بر تقیه کنند زیرا که عامه بر اینند که میباید کرد چون کافور اعضا را بهم
میآورد انسب اینست که در اینجاها بگذارند تا از اینجا چیزي بیرون نیاید و این غلط است زیرا که از چشم و گوش متعارف نیست
که چیزي بیرون آید پس قیاس ایشان به مواضعی دیگر قیاس باطل است و مع الفارق زیرا که علت احکام مخفی است و اللَّه تعالی
یعلم. و صدوق جمع کرده است اکثر اخبار را و به آنها همه عمل کرده است و بد نیست و در غیر مساجد بلکه در همه قصد قربت
کافی است
[چون غاسل فارغ شود از شستن سیم پس سنت است که دستها را از مرفق تا سر انگشتان بشوید]
(فاذا فرغ الغاسل من الغسلۀ الثّالثۀ فلیغسل یدیه من المرفقین إلی الاصابع) پس چون غاسل فارغ شود از شستن سیم که آن آب قراح
است پس سنت است که دستها را از مرفق تا سر انگشتان بشوید و این مضمون در موثقه عمار وارد شده است از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه و در حدیث یونس وارد شده است که بعد از شستن سدر و کافور هر یک دستها را تا مرفق بشوید. و در
صحیحه یعقوب ابن یقطین از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّهص: 258 علیه. و در صحیحه محمد بن
مسلم از امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه وارد است که دستها را تا کتف بشوید و این اولی است و اولی آنست که سه بار بشوید
چنانکه ابن یقطین روایت کرده است.
[چون از غسل فارغ شود سنت است که بدن میت را به جامه خشک کند تا کفن تر نشود]
(و القی علی المیّت ثوبا ینشّف به الماء عنه) و چون از غسل فارغ شود سنت است که بدن میت را به جامه خشک کند تا کفنتر
نشود و این مضمون در حدیث حسن کالصحیح حلبی و حدیث یونس و غیر آن وارد است که به جامه پاکیزه طاهر او را خشک
کنند.
[جایز نیست که آب غساله که از بدن میت ریخته میشود در چاه بول و غایط]
من غسله فی بئر کنیف و لیکن ذلک فی بلالیع او حفیرة) و جایز نیست که «1» (و لا یجوز ان یدخل الماء الّذي ینصب عن المیّت
آب غساله که از بدن میت ریخته میشود در چاه بول و غایط رود و میباید که در چاه میان خانه رود یا کوي از جهت آن بکنند
که در آن کو رود. در حدیث صحیح از محمد بن الحسن الصفار وارد است که عرضه به خدمت حضرت امام حسن عسکري
صفحه 121 از 238
صلوات اللَّه علیه نوشت که آیا جایز است که میت را غسل دهند و آبی که از او میریزد در کنیف رود یا آب وضوي نماز را در
کنیف ریزند حضرت در فرمان خود فرمودند که چنان کنند که داخل بالوعه شود. و در حدیث صحیح سلیمان بن خالد وارد است
از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که چون میت را غسل دهید کوي بکنید در برابر قبله که آب غساله که سرازیر شود به
آن کو رود و از این عبارت ظاهر میشود که میباید که تختی که میت را بر آن غسل میدهند سرازیر باشد که آب به جانب پاها
آید و از آنجا به گودال رود و چون این دو حدیث وارد شده است صدوق حمل بر تخییرص: 259 کرده
است چنانکه در فقه رضویست بلکه از فاذا فرغ تا او حفیره عبارت آنست و در ما بعد صدوق تصرف نموده است بلا یجوز و در
آنجا و لا یقلّمنّ اظافیره است تا به آخر چنانکه در اخبار دیگر است. اما آن چه ظاهر میشود از حدیث اول آنست که اگر خواهند
که به چاله رود بهتر آنست که چاله میان خانه رود پس گودال کندن مقدم باشد بر آن و اگر دست بهم ندهد در بالوعه رود و اللَّه
تعالی یعلم.
[جایز نیست که ناخنهاي میت را بگیرند]
(و لا یجوز ان یقلّم اظافیره و لا یجزّ شاربه و لا شیئا من شعره فان سقط منه شیء جعل معه فی اکفانه) و جایز نیست که ناخنهاي میت
را بگیرند و جایز نیست که شارب او را و نه چیزي از موي او را بچینند پس اگر چیزي از اینها جدا شود با او گذارند در میان
کفنهاي میت اما نهی از گرفتن ناخن و موي میت مطلقا پس در روایت حسن کالصحیح. و دو روایت موثق کالصحیح و دو قوي
کالصحیح وارد است از حضرت امام محمد باقر و حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیهما و در بعضی از این روایات بلفظ کره
واقع است بنا بر این جمعی قایل به کراهت شدهاند و احوط ترکست. و اما گذاشتن آنها را که جدا شده است در کفن پس در حسن
کالصحیح وارد شده است و علما قایلند بوجوب آن و هیچ شک نیست که احوط است چون بمنزله اجزاء میت است و دفن میت با
جمیع اجزاء واجبست.
[غاسل ابتدا میکند به وضو]
(ثمّ یغتسل الغاسل یبدأ بالوضوء ثمّ یغتسل ثمّ یضع المیّت فی اکفانه و یجعل الجریدتین معه إحداهما من عند الترقوة یلصقها بجلده و
یمدّ علیه قمیصه من الجانب الایمن و الجریدة الاخري عند ورکه من الجانب الایسر ما بین القمیص و الازار ثمّ یلفّه فی ازاره و حبره
و یبدا بالشّقّ الایسر فیمدّه علی الایمن ثمّ یمدّ الایمن علی الایسر و انص: 260 شاء لم یجعل الحبرة معه
حتّی یدخله قبره فیلقیه علیه و یعمّمه و یحنّکه و لا یعمّمه عمّۀ الاعرابیّ و یلقی طرفی العمامۀ علی صدره) پس غاسل ابتدا میکند به
وضو واجبا بنا بر مذهب بعضی و مستحبا بنا بر مذهب بعضی و این وضوئی است که با هر غسل هست غیر غسل جنابت و چون
غاسل که میت را میگرداند دست بر بدن میت میگذارد غالبا غسل مس میت بر او واجبست وضو پیش از غسل میکند و بعد از
آن غسل میکند و در بسیاري از اخبار وارد شده است که این غسل را پیش از کفن میکند. و در اخبار صحیحه وارد شده است که
بعد از کفن میکند پس حمل بر تخییر میباید کرد و در فقه رضوي امر کرده است به وضو پیش از غسل و در آنجا مذکور است
که در هر غسلی وضو میکند پیش از غسل مگر غسل جنابت و ذکر کرده است که اگر فراموش کنی غسل مس میت را و نماز
کنی پس چون به یادت آید غسل بکن و نماز را اعاده کن و از این جهت است که اصحاب غسل مس میت را شرط میدانند در
صحت صلاة و قدما ذکر کردهاند و متاخران متابعت ایشان کردهاند و اخباري که در غسل مس وارد شده است بلفظ امر واقع شده
است و معارضی صحیح ندارد بنا بر این علما قایل بوجوب غسل شدهاند و شیخ اعظم ما مولانا عبد اللَّه میفرمودند که بر تقدیر
صفحه 122 از 238
وجوب اشتراط ظاهر نیست و از این خبر خبر نداشتند و اللَّه تعالی یعلم. و بعضی از علما گفتهاند که این سنت است از جهت کفن
کردن هر چند مس میت نکرده باشد و این قول ضعیف است پس میت را از آب بیرون میآرد و در میان کفنها که پهن کرده است
میگذارد و چوب خرما را با او میگذارد یکی از کو گردن که میچسباند به پوست او از جانب راست میت و پیراهن را بر سر او
در میآورد و بر بدن او میکشد و جریده دیگر را نزد ران اوص: 261 میگذارد از جانب چپ میان پیراهن
و سر تا سري و این نحو گذاشتن جریدتین در خبري صریحا ندیدهام و در فقه رضوي قریب باین است و مثل خبر یونس است الا در
قدر ذراع که در آنجا عظم ذراع است و در حدیث یونس وارد است که دو قطعه از جریده سبز که یک ذراع قد او باشد بر میداري
و یکی را میان زانوهاي میت میگذاري که نصف آن از جانب ساق باشد و نصف آن به جانب ران باشد و دیگري را در زیر بغل
راست میگذارند. و در حدیث حسن کالصحیح از جمیل منقولست که حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که جریده یک وجب
است یکی را از پیش گو گردن میگذارند متصل به بدن میت تا بهر جا برسد و دیگري را در جانب چپ میگذارند بر بالاي
پیراهن از پیش کو گردن تا هر جا برسد و این طریق مشهور است و حدیثش اصح است. و در حدیث حسن کالصحیح از جمیل
منقولست که از حضرت صلوات اللَّه علیه پرسیدم از جریده که زیر کفنها میگذارند یا بالاي کفنها حضرت فرمودند که بالاي
پیراهن میگذارد از پائین کمر از جانب راست و ظاهرا این در صورتیست که یک جریده بگذارند و آن نیز خوبست اگر چه دو
جریده بهتر است چنانکه در حدیث کالصحیح وارد است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که جریده سبزي بر میدارند
و از زیر بغل تا ترقوه که گردنست میگذارد و در حدیث کالصحیح نیز از آن حضرت وارد است که جریده تري بر میدارند بقدر
ذراعی و میگذارند از پیش گردن تا دست. و در دو حدیث کالصحیح از آن حضرت وارد است که یکی را از جانب راست
میگذارند و یکی را از جانب چپ و پیشتر گذشت که اگر ممکن باشد که به نحوي بگذارند که در روایت وارد شده است بعنوان
مروي بگذارند و الا بهرص: 262 عنوان که باشد بگذارند اگر چه در قبر گذارند و اگر ممکن نباشد وقتی
که مردمان در آنجا نباشند در قبر او فرو برند چنانکه حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله بعد از دفن در قبر فرو بردند پس
ظاهر شد که آن چه مشهور است بهتر است از حیثیت سند حدیث. و دور نیست که اگر یکی در میان زانوها گذارند بهتر باشد تا
عمل به همه احادیث کرده باشد و اللَّه تعالی یعلم بعد از آن که پیراهن بر او پوشاند سر تا سري را و جامه یمنی را بر او پوشاند و
اول جانب چپ را به جانب راست آورد و بعد از آن جانب راست را به جانب چپ بر خلاف زندگان در جامه پوشیدن و در فقه
رضوي باین عنوان است که صدوق گفته است و علما همه ذکر کردهاند به تبعیت صدوق و اگر خواهد میتواند که حبره را بر او
نپوشاند تا آن که او را در قبر گذارد و بر روي او کشد مانند لحاف. و در حدیث صحیح از عبد اللَّه بن سنان از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که برد یمنی را بر میت نمیپیچند و لیکن بر روي او میاندازند و چون میت را در قبر
میگذارند اول برد را در قبر پهن میکنند تا روي میت و پهلوي او بالاي آن باشد. و مثل این در حدیث صحیح از ابن سنان و ابان
از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست و لیکن در آن واقعست که در زیر پهلوي میت میگذارند و محتمل است که آن نیز جایز
باشد چنانکه در فقه رضویست و هر سه عنوان خوبست و صدوق حمل بر تخییر کرده است در دو صورت و اگر جامه دیگر زیاد
کنند از برد یمنی بهتر است جمعا بین الاخبار و ممکن است حمل این دو حدیث را بر تقیه و اللَّه تعالی یعلم. و سنت است که عمامه
بر سر میت پیچند که حنک داشته باشد و مانندص: 263 اعرابی او را عمامه نکنند و دو طرف عمامه را بر
روي سینه میت میاندازند اما اصل عمامه از جهت میت پس آن از خصایص شیعه است. و احادیث صحیحه و حسنه کالصحیحه در
آن وارد شده است که بر سر او پیچند و ظاهرا عمامه متحقق میشود به آن که بر سر پیچیده شود یک بار و دو طرف او را بیندازند
و حنک کردن سنتی دیگر است چنانکه در حدیث حسن کالصحیح وارد شده است و ظاهرا عمامه اعرابی آنست که بیحنک باشد
و ممکن است که مراد از آن مقنعه باشد که بدویان بر سر میکنند و آن عمامه ایشان است چنانکه در حدیث کالصحیح از حضرت
صفحه 123 از 238
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد است که حضرت فرمودند که چون عمامه کنی میت را بنحو بدویان عمامه مکن راوي گفت
چگونه کنم حضرت فرمود که میان عمامه را بگیر و بر دور سر او بگردان و دو طرف آن را بر سینه او انداز. و احادیث بسیار وارد
شده است که میان آن را بگیر و ظاهرا مراد آنست که سرش را مپیچ که یک طره داشته باشد بلکه بقدر طره بگذار و به پیچ و چون
در این حدیث که وصف عمامه فرمودند حنک را ذکر نکردند و ظاهر آنست که عمه اعرابی طره ندارد و مانند عمامه نیست و
الحال عجمان آن را لچک میگویند چون شبیه است به مقنعه زنان و چون امتیاز مرد و زن در حیات به عمامه و مقنعه است در
ممات نیز میباید که امتیاز به آن نحو باشد و احادیث عمامه در مبحث ثیاب مصلی خواهد آمد إن شاء اللَّه تعالی و سنت است که
عمامه نفیس باشد. و در حدیث صحیح ابن سنان واقع است که طره عمامه بر پاي میت اندازد و ظاهر آنست که آن مقدار بلند باشد
که بر پا افتد و محتملست که مراد جانب پا باشد یعنی از پیش نه از پس و پیش مانند زندگان. و در حدیث یونس آنست که طره
راست را به جانب چپ اندازد و چپ را برص: 264 راست بر روي سینه و در حدیث صحیحی وارد است
که هر دو طرف را بر پشت اندازد و هم خوبست اگر چه عمل به خبر یونس بهتر است و مشهورتر و موافق فقه رضویست و منافات با
گفته صدوق ندارد چون بر سینه انداختهاند و اللَّه تعالی یعلم.
[مستحبات هنگام کفن]
(و قبل ان یلبسه قمیصه یاخذ شیئا من القطن و ینثر علیه ذریرة و یحشو به دبره و یجعل من القطن شیئا علی قبله و یضمّ رجلیه جمیعا و
یشدّ فخذیه إلی ورکه بالمئزر شدّا جیّدا لئلا یخرج منه شیء) و پیش از آن که پیراهن را به میت پوشانند پاره از پنبه بر میدارد و
ذریره بر او میپاشد و آن را داخل دبرش میکند که مبادا از فضلات چیزي بیرون آید و پاره از پنبه بر عورت پیش او میگذارد و
پاهاي میت را بهم میآورد و لنگی بر رانهاي او میپیچد تا نشستگاه پیچیدنی سخت نیکو که مبادا چیزي بیرون آید و این مجموع
عبارت فقه رضویست و همین مضمون در احادیث بسیار وارد شده است و مراد از مئزر ران پیچ است و صدوق باین عبارت اشاره
کرده است به آن که لنگ که در حدیث عمار وارد شده است همین خرقه است و لنگی سنت و واجب نیست چون در حدیثی وارد
نشده است و در حدیث عمار که وارد شده است ظاهر است که مراد از آن همین خرقه است. و در حدیث یونس وارد است که
چون میت را غسل دادي او را خشک کن به جامه طاهري و پنبه بردار و اندکی حنوط که ذریره باشد یا کافور یا هر دو چنانکه هر
دو وارد شده است در اخبار بران به پاش و بر پیش و پس میت بگذارد و دبرش را از پنبه پر کن تا چیزي بیرون نیاید و بردار خرقه
درازي را که عرضش یک وجب باشد و سر آن را بر کمر میت ببند به آن که خرقه دیگر طولانی بر سر آن بدوزند که به آن کمر
را به بندند یا بشکافند سر خرقه را آن مقدار که توانص: 265 بر کمر بستن و سر دیگر آن را از میان
رانهاي میت بیرون میآورد که عورتین را فرا گیرد با پنبه که بر هر دو گذاشتهاند و این سر را از کمر بند بیرون میآورد به جانب
راست و از آنجا میپیچد چهار مرتبه چنانکه در حدیث دیگر است و غرض از این پیچیدن آنست که رانها را بهم آورد تا دبر
مستحکم شود و چیزي بیرون نیاید و میباید که خرقه دراز باشد که از کمر تا زانوها پیچیده شود و این سر را در میان آن چه
پیچیده است بند کند که باز نشود. بدان که صدوق ذکر نکرده وضوي میت را و در آن خلافست بعضی نه واجب میدانند و نه
سنت و بعضی واجب میدانند به اعتبار حدیث سابق که در هر غسلی وضو هست إلا غسل جنابت و بعضی سنت میدانند به اعتبار
این حدیث و حدیث صحیح حریز که گفت که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که میت را ابتدا کنند به شستن
فرج او پس وضو دهند او را وضوي نماز الخبر. و در حدیثی دیگر از آن حضرت وارد شده است به همین نحو و اظهر استحبابست
چون احادیث صحیحه گذشت که کدام وضو پاك کنندهتر است از غسل و از جهت آن که احادیث بسیار وارد شده است در
کیفیت احکام میت که غسل هست و وضو نیست در آن و اگر واجب میبود بیان میفرمودند و اللَّه تعالی یعلم. و چون وضو دهند
صفحه 124 از 238
سنت است که پیش از غسل بدهند چون احادیث بسیار وارد شده که وضو را پیش از غسل واقع سازند و بعد از غسل بدعت است و
دو حدیثی که دلالت بر وضو دارد وضو را پیش از غسل فرمودهاند.
[چون از کفن میت فارغ شود حنوط کند میت را]
(فاذا فرغ من تکفینه حنّطه بما ذکرته من الکافور ثمّ یجعل علی سریره و یحمل إلی حفرته) پس چون از کفن میت فارغ شود حنوط
کند میت را به نحوي که ذکر کردم از کافور در مقدار و مواضع و غیر آن پس او را درص: 266 تابوت
گذارند و به جانب قبر برند و ظاهر آنست که نماز را در حوالی قبر بکنند و اظهر آنست که سهو واقع شده است در نماز یا غرض
آنست که تعجیل کنند بعد از غسل و کفن مبادا چیزي بیرون آید و نماز را بظهور گذاشته باشد.
[جایز نیست که بگویند که رفق کنید به میت یا ترحم کنید بر او که دیرتر او را دفن کنید]
(و لا یجوز انّ یقال ارفقوا به او ترحّموا علیه او یضرب احد یده علی فخذه عند المصیبۀ فیحبط اجره) و جایز نیست که بگویند که
رفق کنید به میت یا ترحم کنید بر او که دیرتر او را دفن کنید که بیچاره است چون مصنف در اینجا ذکر کرده است به نحوي که
در فقه رضویست الا در عبارت لا یجوز بدل إیاك به اعتبار آن که مطلوب تعجیل تجهیز است یا مطلقا در صورتی که مقصود از
این گفتن استخفاف میت باشد یا اعم چون دلالت دارد هر چند قصد نکند با آن که رتبه مؤمن نزد حق سبحانه و تعالی عظیم است
یا آن که کسی دست بر ران خود زند نزد مصیبت که اجرش ضایع میشود. و صدوق در قوي از عبد اللَّه بن الفضل از حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که حضرت فرمودند که سه کسند که نمیدانم کدام یک از ایشان گناهش عظیمتر
است. اول: کسی که در جنازه غیر یاران خود بیردا برود. دویم: کسی که دست بر ران خود زند نزد مصیبت. سیم: کسی که بگوید
رفق کنید به او و ترحم کنید بر او که مصیبت زده است با آن که مصیبت بر او واقع نشده است و بر دیگري واقع شده است. و در
قوي از سکونی وارد شده است که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که سه کند که نمیدانم کدامیک از ایشان
گناه ایشان بیشتر است. اول: کسی که با جنازه بیردا برود.ص: 267 دیگر: کسی که بگوید به او رفق کنید
یا بگوید که از جهت او استغفار کنید خداوند عالمیان شما را بیامرزد. و از این دو خبر ظاهر میشود که شخصی که مصیبت بر او
واقع نشده باشد نمیباید که اظهار مصیبت زدگی کند و نمیباید کسی بر چنین شخصی رحم کند. و صدوق به آن نحو فهمیده
است که أولا تفسیر شد چون تغییر عبارت داده است. و این خبر را شیخ الطائفه نقل کرده است و تصحیف در آنجا شده است که
ارفقوا را بدل کرده است به قفوا و علامه ذکره کرده است که قفوا منافات دارد با تعجیل تجهیز و ذکر کرده است که مکروهست که
در عقب جنازه بگویند استغفر له و جمعی از عامه نیز گفتهاند که مکروهست و هم چنین مکروه است سلم سلمک اللَّه و وجه
کراهت اینست که تشریعست. و جمعی از عامه وضع کردهاند این عبارات را مثل نماز ضحی بلکه میباید بگوید آن چه را که
منقول است از اهل البیت و آن خواهد آمد و محتمل است که این نهی نیز تقیه وارد شده باشد چون مذهب جمعی کثیر کراهتست
و اللَّه تعالی یعلم. و در حدیث موثق از عمار منقول است که گفت پرسیدم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که اگر
کسی جنازه را خواهد که بردارد چه دعا بخواند حضرت فرمودند که بگوید بسم اللَّه و باللَّه و صلّی اللَّه علی محمّد و آل محمّد
اللَّهمّ اغفر للمؤمنین و المؤمنات. و از حضرت علی بن الحسین و محمد بن علی صلوات اللَّه علیهم منقولست که چون جنازه را
میدیدند میخواندند که الحمد للّه الّذي لم یجعلنی من السّواد المخترم و بنا بر این ممکن است که حضرت تقیه فرموده باشد به آن
که عبارت ایشان را نقل فرموده باشد و مراد حضرت آن شخصی باشد که ردا را در جنازه غیر انداخته باشد و اللَّه تعالی یعلم.
صفحه 125 از 238
[اگر از میت نجاستی ظاهر شود بعد از غسل غسل را اعاده نمیکنند]
یغسل ما اصاب الکفن إلی ان یوضع فی اللّحد فان خرج منه شیء فی لحده لم «1» (فان خرج منه شیء بعد الغسل فلا یعاد غسله لکن
یغسل کفنه و لکن یقرض من کفنه ما اصابه الشّیء الّذي خرج منه و یمدّ احد الثّوبین علی الآخر) پس اگر از میت نجاستی ظاهر
شود بعد از غسل غسل را اعاده نمیباید و لیکن نجاستی که به کفن رسیده است میباید شست تا وقتی که در لحد گذارند میت را
پس اگر نجاستی از او ظاهر شود در لحد کفن را نمیشویند و لیکن مقراض میکنند آنجایی را که نجاست به آن رسیده است و
میکشند یکی از دو جامه را بر دیگري تا بدن میت پوشیده شود و این مجموع عبارت فقه رضویست. بدان که در این باب احادیث
مطلقه وارد شده از آن جمله در حدیث موثق کالصحیح از روح بن عبد الرحیم وارد شده است که حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه فرمودند که اگر از میت چیزي ظاهر شود بعد از غسل آن را بشوي و اعاده غسل مکن. و قریب باین روایت کرده
است کلینی در قوي و شیخ در قوي کالصحیح از کاهلی و حسین از آن حضرت صلوات اللَّه علیه. و در دو حدیث صحیح و قوي
کالصحیح از کاهلی از آن حضرت صلوات اللَّه علیه وارد شده است که هر گاه از بینی میت خون در آید یا نجاستی از او ظاهر شود
بعد از غسل و به عمامه یا کفن رسد آن را مقراض کنند. و در دو حدیث صحیح و حسن کالصحیح از ابن ابی عمیر از بسیاري از
استادان او از آن حضرت صلوات اللَّه علیه وارد شده است که اگر بعد از کفنص: 269 کردن نجاستی به
کفن رسد مقراض کنند آن را. و ظاهر جمع بین الاخبار آنست که میباید قایل شدن به تخییر یا به آن که اگر شستن ممکن باشد
بیمشقتی بشویند و الا مقراض کنند یا اگر نجاست اندکی باشد مقراض کنند و اگر بسیار باشد بشویند. و لیکن صدوق جمع باین
عنوان کرده است که شستن پیش از دفن است و مقراض بعد از دفن و اکثر علما متابعت کردهاند به آن که البته باین تفصیل حدیثی
به او رسیده است و حدیثش در فقه رضویست و عمل باین بد نیست و اگر مطلقا شستن ممکن باشد احوط شستن است و اگر چه در
قبر باشد به آن که طشت و آفتابه را در قبر برند و بشویند و الا مقراض کنند.
[هر که کفن کند میتی را چنانست که ضامن پوشش او شده است تا روز قیامت]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه من کفّن مؤمنا فکانّما ضمن کسوته إلی یوم القیمۀ و من حفر لمؤمن قبرا فکانّما بوّاه بیتا موافقا إلی
یوم القیمۀ) و در حسن کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که هر که کفن کند میتی را چنانست که ضامن پوشش
او شده است تا روز قیامت و هر که قبري از جهت مؤمنی بکند چنانست که او را جاي داده است در خانه موافق رضاي او تا روز
قیامت و هیچ شک نیست که حرمت مؤمن مرده مثل زنده است و تا روز قیامت پوشش او کفن و خانه او قبر است و ثواب پوشانیدن
مؤمن و جا دادن او در خانه بینهایتست چنانکه خواهد آمد إن شاء اللَّه تعالی. بدان که ظاهر آنست که خلافی نیست میان علما در
آن که کفن دادن میت را سنت است و اگر او کفن داشته باشد کفن کردن او واجب کفائی است و در دفن اگر قبر کنده داشته
باشد واجبست دفن او در آنجا کردن و الا بر همه کس واجبست کفایۀ که به قدري قبر او را بکنند که بوي او بیرون نیاید و از صغار
ص: 270 درندگان ایمن باشد و اگر جائی باشد که خوف آن باشد که شیر او را بیرون آورد ظاهرا لازم
باشد که قبر او را آن مقدار عمیق کنند یا مستحکم که شیر نتواند او را بیرون آوردن و زیاده بر این مقدار سنت است چنانکه خواهد
آمد.
[جنب هر گاه بمیرد او را یک غسل میدهند]
(و الجنب اذا مات غسّل غسلا واحدا یجزئ عنه لجنابته و لغسل المیّت لأنهما حرمتان اجتمعتا فی حرمۀ واحدة) و جنب هر گاه بمیرد
صفحه 126 از 238
او را یک غسل میدهند و آن غسل کافی است از جهت رفع حدث جنابت و از جهت غسل میت زیرا که دو چیزند صاحب حرمت
که در یک جا جمع شدهاند چون اگر جنب باشد شخصی نماز و طواف و مس کتابت قرآن و دخول در مسجدین و لبث در غیر آن
بر او حرامست و چون مرد نماز بر او نمیتوان کرد تا او را غسل ندهند همین که غسل میت او را میدهند هر دو حدث مرتفع
میشود با آن که گذشت که در اخبار بسیار وارد شده است که غسل میت از آن جهت واجبست که منی که از آن مخلوق شده
است بیرون میآید پس بمنزله کسی است که دو مرتبه جماع کرده باشد یا صد مرتبه غسل کافی است به اجماع. و این عبارت
مضمون حدیث صحیح و حسن کالصحیح زراره است از حضرت امام باقر صلوات اللَّه علیه و ظاهرا این قسم استدلال از جهت رد
است بر عامه که ایشان دو غسل لازم میدانند حضرت میفرماید که اگر دو سبب غسل به همرسیده باشد تداخل میباشد چنانکه در
اغسال دیگر به آن قایلند و الا غسل جنابت تکلیف زندگانست و چون مرد این تکلیف از او ساقط میشود. و در حدیث صحیح
عیص و حسن کالصحیح ابو بصیر و موثق علی نیز وارد شده است که یک غسل میدهند او را و خلافی در این مسأله در میان
علماي ما نیست بلکه عامه نیز متفقند الا حسن بصري که قایل است بدو غسل. و در روایات از عیص وارد شده است که حضرت
امام جعفر صادقص: 271 صلوات اللَّه علیه فرمودند که اول او را غسل جنابت میدهند و دیگر غسل میت و
اکثر اصحاب حمل بر استحباب کردهاند و احتمال بر تقیه نیز دارد چون حسن در آن زمان معتبر بود و خلفاي بنی امیه اعتقاد به او
داشتند.
[ناخنهاي میت را نمیتوان گرفت و موي زیر بغل او را نمیتوان کند]
(و سال ابو الجارود ابا جعفر صلوات اللَّه علیه عن الرّجل یتوفّی أ یقلّم اظافیره و ینتف ابطاه و یحلق عانته ان طالت به من المرض فقال
لا) و سؤال کرد ابو جارود از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه از شخصی که بمیرد آیا ناخنهاي او را میتوان گرفت و موي
زیر بغل او را میتوان کند و پشت زهار او را میتوان تراشید اگر اینها به سبب بیماري دراز شده باشند حضرت فرمودند که نه و این
مضمون گذشت در احادیث معتبره. و این حدیث به اعتبار ابو جارود اگر چه ضعیف است و لیکن چون اصحاب احادیث از او در
زمان حضرت امام محمد باقر که عادل بود شنیده بودند در زمان حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که زید خروج کرد او
زیدي شد و جارودیه زیدیه تابع اویند بنا بر این احادیث سابق او را از جهت تأیید نقل میکنند بلکه فی نفسه نیز معتبر است و کتاب
او از اصول است و در چنین جائی که احادیث دیگر بوده باشد ضرر ندارد از امثال او نقل کردن.
[گر زنی بچه سقط کند که خلقتش تمام شده باشد غسل میدهند او را]
(و اذا اسقطت المرأة و کان السّ قط تامّا غسّل و حنّط و کفّن و دفن و ان لم یکن تامّا فلا غسل علیه و یدفن بدمه و حدّ تمامه اذا اتی
علیه اربعۀ اشهر) و اگر زنی بچه بیندازد و آن سقط خلقتش تمام شده باشد غسل میدهند او را و حنوط به کافور میکنند و کفن به
سه جامه میکنند و دفن میکنند و اگر تمام نباشد بر او غسل نیست و با آن خون او را دفن میکنند و حد تمامی از آنست که چهار
ماهه شده باشد و آن وقتی است که روح حیوانی بهم میرساند و نفس ناطقه به آن تعلق میگیرد.ص: 272
در حدیث موثق کالصحیح از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه منقولست که از آن حضرت پرسیدند که هر گاه خلقت
سقط تمام شده باشد غسل و کفن و دفن بر او واجبست که نسبت به او به جا آورند حضرت فرمودند که همه بر او واجبست. و در
حدیث کالصحیح از زراره وارد شده است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه سقط چهار ماهه باشد
او را غسل میدهند. و در حدیث قوي از حضرت امام محمد تقی صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که سقط را با خونش در
صفحه 127 از 238
همان موضع که میافتد دفن میکنند. و در حدیث قوي وارد شده است که چون سقط چهار ماهه شود او را غسل میدهند پس
جمع میانه اخبار مقتضی آنست که آن چه وارد شده است که با خون دفن میکنند آنست که چهار ماه نداشته باشد و ظاهر آن که
فرمودهاند که با خون دفن کنند آنست که احتیاج به شستن ندارد نه آن که در میان خون نفاس او را دفن میکنند و اکثر علما
گفتهاند که او را در خرقه میپیچند و دفن میکنند و شک نیست که این احوط است و عبارت صدوق عبارت فقه رضویست.
[کفن واجب سه قطعه است]
احبّ ان یزید زاد لفافتین حتّی «1» (و الکفن المفروض ثلاثۀ قمیص و ازار و لفافۀ سوي العمامۀ و الخرقۀ فلا تعدّان من الکفن فمن
یبلغ العدد خمسۀ اثواب فلا باس) و کفن واجب سه قطعه است پیراهن است و لنگ و سر تا سري پس کسی که خواهد زیاده کند
دو سر تا سري دیگر زیاد کند تا پنج جامه شود باکی نیست و مراد صدوق از ازار لنگ است وص: 273
ممکن است که مراد از آن سر تا سري باشد که بدل آن حبره میکنند و بنا بر این دو سر تا سري که با اینها جمع میشود دو اصل
است و یکی بدل از حبره و یکی بدل از نمط یا دو سر تا سري زاید را سنت است که اگر حبره و نمط به همرسد حبره و نمط کنند
و الا پنبه کنند و بنا بر آن که مراد از ازار لنگ باشد سه سر تا سري خواهد بود چنانکه گفت که نمط و حبره و لفافه و پیراهن کنند
میت را. و آن چه از اخبار صحیحه ظاهر میشود آنست که ناچار است میت را از سه جامه غیر عمامه و خرقه ران پیچ و جایز است
که سه سر تا سري باشد و اگر بدل یکی قمیص باشد بهتر است و بدل از یک سر تا سري اگر حبره باشد بهتر است چنانکه عبارت
شیخ مفید نیز بر این دلالت دارد و اگر بدل یک سر تا سري لنگ کند نیز جایز است. از آن جمله در حدیث صحیح از حضرت امام
محمد باقر صلوات اللَّه علیه مذکور است که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله سه جامه کفن کردند یکی برد یمنی سرخ و
دو جامه سفید صحاري که از بلاد عمان است. و در حدیث صحیح و حسن کالصحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه
منقولست که از آن حضرت پرسیدند زراره و محمد بن مسلم که عمامه میت از جمله کفن اوست؟ حضرت فرمودند که نه و کفن
واجب سه قطعه است و ثوبی تمام لا اقل که جمیع بدنش را به پوشاند تا پنج جامه و زیاده بر این بدعتست و عمامه سنتست و مراد
از ثوبی تمام آنست که سه جامه واجبست که اقلا یکی از آن سه جامه بدن را به پوشاند و اگر هر سه به پوشاند خوبست و اگر دو
جامه سر تا سري باشد و یکی پیراهن بهتر است و دو سر تا سري دیگر زیاد میتوان کرد و یک سر تا سري و لنگ نیز زیاد میتوان
کرد که پنج عدد شود.ص: 274 و در بعضی از نسخ تهذیب به جاي واو، او واقع است و به سبب آن بعضی
از علما قایل شدهاند که یک سر تا سري کافی است و این قول شاذ است و از عدم تتبع اخبار و اعتقاد بسیار به شیخ طوسی رحمه
اللَّه ناشی شده است. با آن که همین روایت در کلینی به واو است و اغلاط شیخ رحمه اللَّه زیاده از حد است که اگر نه حمل کنیم
که از نساخ واقع شده است اعتماد نمیتوان نمود بر نقل او و لیکن اکثر اوقات اگر از شیخ به سبب کثرت تصنیف و اعتماد بر حفظ
غلطی از او واقع شود همان خبر از کلینی و من لا یحضر و غیر آن حتی از استبصار تصحیح میتوان کرد و به توفیق اللَّه تعالی همه را
کردهام در روضۀ المتقین چنانکه جاي اشتباه نمانده است مگر نادري. و در حدیث صحیح از عبد اللَّه بن سنان وارد است که گفت
به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه عرض نمودم که چگونه کفن کنم حضرت فرمودند که خرقه از جهت ران
پیچ میباید من گفتم پس بعد از آن لنگ حضرت فرمودند که آن داخل حساب نیست لنگ را نیز از این جهت میبندند تا حفظ
کند مثل ران پیچ که چیزي بیرون نیاید و پنبه در آنجا بسیار گذاشتن بهتر از لنگ است دیگر پیراهنی که سجاف و تکمه نداشته
باشد و عمامه الخ. و در حسن کالصحیح از حلبی از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که پدرم در وصیت نامه
نوشتند که او را کفن کنم در سه جامه یکی ردایی که یمنی بود و در نماز جمعه میپوشید و سر تا سري دیگر و پیراهنی پس به
پدرم گفتم که چرا مینویسی گفت میترسم که مردم بر تو زور آورند و مبالغه کنند که چهار جامه یا پنج جامه کفن کن تو توانی
صفحه 128 از 238
گفت که این وصیت پدرم است و مخالفت او نمیتوانم کرد و عمامه بکن میت را و عمامه داخل کفن نیست بلکه کفن چیزیست
که کل یا اکثر بدن را فرا گیرد مثل پیراهن و عبارتص: 275 حضرت معنی دیگر دارد که غرض عمده
آنست که وصیت علامت امامتست همین که نوشتم شهرت میکند و همه کس دانا میشود به امامت تو و حجت بر خلق تمام
میشود. و در حدیث حسن کالصحیح تصریح باین معنی شده است بعد از وصیت به کفن و غیر از آن. و در موثق کالصحیح از
حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که کفن کردم پدرم را در دو جامه مصري سفید که در آن احرام
میگرفتند و در پیراهنی که نماز در آن میکردند و در بردي که آن را خریده بودند به چهل مثقال طلا و در عمامه حضرت سید
الساجدین صلوات اللَّه علیه که اگر امروز میبود قیمتش چهار صد مثقال طلا میبود. و در حدیث حسن کالصحیح بل الصحیح از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که در کفن فرمودند که خرقه بردار که رانهاي میت را به آن بهم آوري و به
پیچی مستحکم که مبادا چیزي بیرون آید و هر چه پنبه در دبر میکنی بهتر است پس کفن میکنی به پیراهنی و سر تا سري و بردي
که همه بدن را فرا گیرد. و مذکور است در مقبوله یونس که حضرت ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم فرمودند که حبره را پهن
کن و سر تا سري را بر بالاي آن پهن کن و بعد از آن پیراهن را پهن کن و عمامه و ران پیچ را فرمودند که گذشت. و در حدیث
کالصحیح معاویۀ بن وهب از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که میت را در پنج جامه کفن
میباید کرد پیراهنی که تکمه و بند نداشته باشد یا نه بندند آن را اگر داشته باشد و سر تا سري و خرقه که ران او را محکم ببندند و
بردي که او را در آن پیچند و عمامه که بر سر او پیچند و زیادتی او را بر سینهاش اندازند.ص: 276 و در
حدیث صحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که مرد را در سه جامه کفن میکنند و زن اگر بزرگ باشد در
پنج جامه پیراهن و ران پیچ و مقنعه و دو لفافه. و در حدیث کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد است که
میت را در سه جامه کفن میکنند بغیر از ران پیچ و عمامه. و احادیث کفن حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله خواهد آمد
پس از این اخبار متواتره ظاهر شد که لنگ داخل کفن نیست و آن نیز بمنزله ران پنج است چنانکه در صحیحه ابن سنان تصریح به
آن واقع شد و بهمان عبارت در فقه رضوي مذکور است و در موثقه عمار وارد شده است. و محمولست بر ران پیچ یا به جاي ران
پیچ یا ران پیچ دیگر است و چون نیکو تدبر نمائی خواهی دانست که آن چه کردهاند بعضی از عدم تدبر ناشی شده است و جمعی
که بعد از ایشان آمدند اعتماد بر یافت گذشتگان کردند و خود تدبر ننمودند چون واجبست بیان حق گاهی بطول میکشد و اللَّه
تعالی یعلم.
[حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله را در سه جامه کفن کردند]
(و کفّن النّبی صلّی اللَّه علیه و آله فی ثلاثۀ اثواب فی بردتین ظفریّتین من ثیاب الیمن و ثوب کرسف و هو ثوب قطن) و آن حضرت
را صلی اللَّه علیه و آله کفن کردند در سه جامه که دو جامه آن که از شهر ظفار بافته بودند از شهرهاي یمن و در یک جامه پنبه و
ظاهر آنست که جامه پنبه را پیراهن آن حضرت کردند و دو سر تا سري را برد کرده باشند و چون آن حضرت معصوم بود محتاج
بران پیچ نبودند و هم چنین لنگ. بدان که آنفا گذشت در حدیث صحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که آن
حضرت را کفن کردند در دو جامه صحاري عمانی سفید و برد یمنی. و کلینی نیز از ابی اسامه چنین روایت کرده است. لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 277 و شیخ در موثق کالصحیح از سماعه روایت کرده است که از آن حضرت سؤال کردم از آن چه میت را
به آن کفن میکنند حضرت فرمودند که سه جامه است و حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله را کفن کردند در سه جامه دو
جامه صحاري و جامه حبره و حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه را نیز در سه جامه کفن کردند. و در موثق کالصحیح از
زراره از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه مرویست که حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله را در سه جا کفن کردند دو جامه
صفحه 129 از 238
صحاري و یکی یمنی. و سند حدیث متن بنظر نرسید تا حال و لیکن در فقه رضوي به همین عبارتست و تأویل میتوان کرد که
چون صحار از عمان است و آن نزدیک است به یمن اطلاق یمن بر آن کرده باشند و ثوب حبره از پنبه باشد و لیکن بعید است. (و
روي انّه حنّط بمثقال مسک سوي الکافور) روایت کرده است شیخ به سندي که مجهولست از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله را حنوط کردند به یک مثقال مشک بغیر از حنوط به کافور. و احادیث بسیار
وارد شده است در آن که میت را خوشبو نسازند بغیر از کافور و ذریره و بخصوص مشک نیز وارد شده است که به مشک او را
خوشبو نسازند پس از این خبر بر تقدیر صحت محمولست بر آن که از خصایص آن حضرت بوده باشد و حمل بر تقیه اظهر است
چون ظاهر آنست که راوي خبر از عامه باشد و در فقه رضوي مذکور است که مشک را بالاي کفن بگذارند تا فرشتگان از او
محظوظ شوند و تنفر ننمایند و این وجهی است در جمع بین الاخبار و اللَّه تعالی یعلم.
[امام باقر در وصیت نامه نوشت که او را کفن کنند در سه جامه]
یصلّی فیه «1» (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه کتب ابی صلوات اللَّه علیه فی وصیّته ان أکفّنه فی ثلاثۀ اثواب احدها برد له حبرة کان
یوم الجمعۀ و ثوب آخر و قمیص) و از حلبی منقولست و طریق صدوق به او صحیح است و طریق کلینی به او حسن کالصحیح است
که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که پدرم در وصیت نامه نوشت که او را کفن کنم در سه جامه یکی برد یمانی که داشتند
و در روز جمعه در آن نماز میگذارند و جامه دیگر که ظاهرا سر تا سري باشد چنانکه اخبار در آن گذشت و در پیراهنی.
[مرده را میتوان در سه جامه سر تا سري کفن کرد بی پیراهن]
(و سئل موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیه عن الرّجل یموت أ یکفّن فی ثلاثۀ اثواب بغیر قمیص قال لا باس بذلک و القمیص احبّ
إلیّ) و بسند حسن از سهل بن الیسع منقول است که سؤال نمودم از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که مردي که مرده باشد او را کفن
میتوان کرد در سه جامه سر تا سري بیپیراهن حضرت فرمودند که باکی نیست و اگر یکی از آن سه جامه پیراهن باشد محبوبتر
است نزد من از آن که همه سر تا سري باشد و از مجموع این اخبار ظاهر شد آن چه پیش مذکور شد.
[زنی که در نفاس بمیرد او را غسل دهند چنانکه زن پاك را غسل میدهند]
(و سال عمّار بن موسی السّاباطیّ ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن المرأة اذا ماتت فی نفاسها کیف تغسّل قال مثل ما تغسّل الطّاهرة و
کذلک الحائض و کذلک الجنب انّما یغسّل غسلا واحدا) و در موثق از عمار منقولست که سؤال کرد از آن حضرت صلوات اللَّه
علیه از زنی که در نفاس بمیرد چگونه او را غسل دهند حضرت فرمودند که چنانکه زن پاك را غسل میدهند و هم چنین حایض و
هم چنین جنب هر گاه بمیرند یک غسل میدهند وص: 279 احادیث جنب گذاشت اندکی بیشتر و ظاهرا
اینجا زن جنب مراد باشد چون جنب را بر مرد و زن اطلاق میکنند. (و سئل ابو الحسن الثّالث صلوات اللَّه علیه هل یقرّب إلی المیّت
المسک و البخور قال نعم) و از حضرت امام علی نقی صلوات اللَّه علیه پرسیدند که آیا مشک و بخور را نزدیک میت میبرند؟
حضرت فرمودند که بلی و چون احادیث گذشت که میت و کفن او را دخان نکنند این حدیث را حمل بر این میکنیم که بخور را
از جهت حاضران کنند که ایشان بوي میت را نشنوند هر گاه بو کرده باشد. و ممکن است که مشک نیز داخل بخور باشد چنانکه
در حدیث موثق از غیاث از حضرت امام جعفر صادق از پدرش صلوات اللَّه علیهما منقولست که آن حضرت خوشبو میساختند به
بخور میت را به عودي که در آن مشک بود و گاه بود که بر تابوت میگذاشتند و گاه بود که نمیگذاشتند و حضرت را خوش
صفحه 130 از 238
نمیآمد که مجمره را از عقب میت برند. و محمول است بر آن که در حوالی میت بخور کنند و مشهور میان علما حمل بر تقیه است
چنانکه گذشت و میتوان حمل کردن بر آن که مشک را بر بالاي کفن گذارند چنانکه در فقه رضوي مذکور است. (و قال
الصّادق صلوات اللَّه علیه المرأة اذا ماتت نفساء و کثر دمها ادخلت إلی السّرة فی الادم او مثل الادم و تنظّف ثمّ تحشی القبل و الدّبر
ثمّ یکفّن بعد ذلک) و از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست بسند قوي کالصحیح که هر گاه زنی در نفاس بمیرد و خونش بند
نشود از بسیاري آن، آن زن را داخل میکنند تا ناف در پوستی یا مثل پوست و او را پاکیزه میکنند پس قبل و دبرش را پر میکنند
پس کفن میکنند او را بعد از آن.ص: 280 این عبارت دو احتمال دارد یکی آن که بعد از غسل فرجش را
پر از پنبه میکنند تا نیم من چنانکه در حدیث دیگر وارد است و زیر جامه از قبیل زیر جامه کشتی گیران از جهت او مهیا میکنند و
پاهاش را در اندرون آن میکنند که اگر خون از پنبه بگذرد از پوست نگذرد و کفن را نجس نکند. و احتمال دیگر عبارت آنست
که علی سبیل القلب باشد به آن که ریزه بلغار و امثال آن از گل رست و آهک در فرج او پر کنند که اینها مانعند از آمدن خون و
اللَّه تعالی یعلم.
[زنی که بمیرد و زنی نباشد و مرد محرمی نباشد]
(و سئل صلوات اللَّه علیه عن المرأة تموت مع رجال لیس فیهم ذو محرم هل یغسّلونها و علیها ثیابها فقال صلّی اللَّه علیه و آله اذا
یدخل ذلک علیهم و لکن یغسلون کفّیها) و بسند صحیح و قوي کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست
که از آن حضرت سؤال کردند از زنی که بمیرد و مردان با او باشند و زنی نباشد و مرد محرمی نباشد آیا مردان اجنبی آن زن را
غسل میتوانند داد جامه پوشیده که نظر ایشان به بدن آن زن نیفتد پس حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که اگر در این صورت
آن زن را غسل دهند عاري عظیم بر آن قبیله داخل میشود و حق سبحانه و تعالی به آن راضی نیست و لیکن سرهاي دست آن زن
را میشویند و این نیز بر سبیل استحباب است چون اخبار بسیار وارد شده است از صحیح و کالصحیح که او را با جامها دفن میکنند
و غسل نمیدهند او را. و شستن مختلف واقع شده است در بعضی سر دستها واقع شده است و در بعضی شستن مواضع تیمم واقع
شده است به آن که اول کف دست او را بشویند دیگر روي او را دیگر پشت دستهاي او را. و در بعضی مواضع وضو وارد شده
است. و در بعضی تیمم وارد شده است و اختلاف قرینه استحباب است و دوص: 281 روایت وارد شده
است که او را غسل میدهند جامه پوشیده و هر دو خالی از ضعف نیستند و شیخ حمل کرده است بر استحباب و حمل بر تقیه اظهر
است. و علی اي حال شک نیست که غسل دادن او واجب نیست پس او را با جامها دفن کردن اولی است که دست به او نرسانند
چنانکه روایات صحیحه و کالصحیحه بر آن دلالت دارد و اللَّه تعالی یعلم. (و سأله عبد اللَّه بن ابی یعفور عن الرّجل یموت فی السّفر
مع النّساء و لیس معهنّ رجل کیف یصنعن به قال یلففنه لفا فی ثیابه و یدفنّه و لا یغسّلنه) و بسند صحیح از عبد اللَّه منقولست که
گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که بمیرد در سفر با زنان و با ایشان مردي نباشد که او را
غسل دهند چه کنند زنان با او؟ حضرت فرمودند که میپیچند او را در جامهاي او و دفن میکنند او را و غسل نمیدهند او را و بر
این مضمون دلالت میکند احادیث صحیحه مثل صحیحه کنانی و صحیحه حلبی و غیرهما. (و سأله الحلبیّ عن المرأة تموت فی
یدفن «1» السّ فر و لیس معها ذو محرم و لا نساء فقال تدفن کما هی بثیابها و الرّجل یموت و لیس معه الّا النّساء و لیس معهنّ رجل
کما هو بثیابه) و در صحیح از حلبی مرویست که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از زنی که در سفر
بمیرد و نباشد محرمی و نه زنان که او را غسل دهند حضرت فرمودند که او را با جامهاي او دفن میکنند و مردي که بمیرد و نباشد
با او مگر زنان و با ایشان مردي نباشد و زن محرمی نباشد که او را غسل دهند دفن میکنندص: 282 او را با
آن جامها و محرم در حدیث شیخ هست و در اینجا مراد است به قرینه سابق و احادیث دیگر.
صفحه 131 از 238
[کودك را تا سه سال زنان میتوانند غسل دهند]
بن المغیرة فقال حدّثنی عن الصّبیّ إلی کم تغسّله النّساء فقال إلی ثلاث سنین) و « (و ساله صلوات اللَّه علیه ابو النّمیر مولی الحارث
در قوي کالصحیح از ابو نمیر آزاد کرده حارث منقولست که گفت عرض نمودم به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه که بفرمایید که کودك را تا چند سال زنان غسل میتوانند داد حضرت فرمودند که تا سه سال و علما حمل کردهاند که تا سه
سال برهنه غسل میتوانند داد چون محرمند و به عورت اطفال نظر میتوانند کرد تا سه سال و بعد از آن جایز نیست و احوط آنست
که بعد از سه سال اگر مرد باشد زن او را غسل ندهد و اگر نباشد جامه پوشیده او را غسل بدهند تا بلوغ و بعد از بلوغ با جامها دفن
کنند چنانکه گذشت. و در حدیث موثق از عمار از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که از آن حضرت سؤال
کردند از صبی که زن او را غسل میتواند داد حضرت فرمودند که اطفال را زنان غسل میدهند و پرسیدند از صبیه هر گاه زنی
نباشد که او را غسل دهد حضرت فرمودند که مردان محرم او را غسل میدهند. (و ذکر شیخنا محمّد بن الحسن رضی اللَّه عنه فی
جامعه فی الجاریۀ تموت مع الرّجال فی السّ فر قال اذا کانت ابنۀ اکثر من خمس سنین او ست دفنت و لم تغسّل و اذا کانت ابنۀ اقلّ
من خمس سنین غسّلت و ذکر عن الحلبیّ حدیثا فی معناه عن الصّادق صلوات اللَّهص: 283 علیه) و ذکر
کرده است استاد ما محمد بن حسن که حق سبحانه و تعالی او را خوشنود باشد در کتابی از کتب او که او مسمی است به جامع در
دختري که بمیرد با مردان در سفر که او گفت یا حضرت فرموده است که اگر زیاده از پنج سال و شش سال باشد سال او او را دفن
میکنند و غسل نمیدهند و اگر سالش کمتر از پنج سال باشد او را غسل میدهند مردان و احوط آنست که برهنه غسل ندهند اگر
چه شیخ جز و آخر حدیث را ذکر کرده است و بعد از آن ذکر کرده است که یعنی برهنه غسل میتوان داد و این معنی یا از شیخ
است یا از محمد بن احمد بن یحیی است که این حدیث را از کتاب او مرسلا روایت کرده است. و ابن ولید که در کتاب خود این
عبارت را ذکر کرده است حدیثی به همین مضمون از حلبی از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه نیز ذکر کرده است مسندا
یا مرسلا و بر تقدیر ارسال ظاهرش صحت حدیث است چون سند ابن ولید به حلبی صحیح است به چند سند و لیکن چون لفظ
برهنه در حدیث وارد نشده است اولی آنست که پیراهن پوشیده او را غسل دهند و اللَّه تعالی یعلم.
[مرد زن و مادر و خواهر خود را غسل میدهد و زن محرم خود را]
(و سأله منصور ابن حازم عن الرّجل یسافر مع امرأته فتموت أ یغسّلها قال نعم و أمّه و اخته و نحوهما یلقی علی عورتها خرقۀ و
یغسّلها) و بسند صحیح از منصور منقولست که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که با زن
خود بسفر رود و آن زن بمیرد آیا آن زن را غسل میتواند داد؟ حضرت فرمودند که بلی و مادر و خواهرش و امثال اینها از محارم
را غسل میتواند داد مثل دختر و عمه و خاله و دختر برادر و دختر خواهر خود را و میاندازد بر عورت زنش یا هر یک از اینها
خرقه و او را غسل میدهد بدان که ظاهر این حدیث دلالت میکند که زوجه و سایر محارم را غسل میتواند داد برهنه بغیر از
عورت که میباید به پوشاند.ص: 284 و بر این مضمون احادیث معتبره دلالت میکند و لیکن اکثر علما در
محارم قایلند که جامه پوشیده آنها را غسل میتواند داد و در زوجه پوشیدن عورت کافیست و احوط آنست که زوجه را پوشیده
غسل بدهد چنانکه در احادیث صحیحه وارد شده است اگر چه اظهر آنست که محمول است بر استحباب، و هم چنین اولی آنست
که تا مماثل باشد از زن و مرد غیر مماثل غسل ندهند چنانکه در اخبار معتبره وارد شده است و جمعی واجب میدانند اما بعید است
چون احادیث جواز صحیح است و مطلق است و مصرح نیز هست و اللَّه تعالی یعلم. (و سأله صلوات اللَّه علیه سماعۀ ابن مهران عن
صفحه 132 از 238
الّا نساء فقال تغسّله امرأة ذات محرم منه و تصبّ النّساء علیها الماء و لا تخلع ثوبه و ان کانت امرأة ماتت «1» رجل مات و لیس عنده
کما هی فی ثیابها فان کان معها دو محرم لها غسّلها من فوق ثیابها) و بسند «2» مع رجال و لیس معهم امرأة و لا محرم لها فلتدفن
موثق کالصحیح منقولست که سماعه گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از مردي که مرده باشد و
نباشد نزد او مگر زنان پس حضرت فرمودند که غسل میدهد او را زنی که محرم او باشد و زنان دیگر آب بر دست آن زن یا بر
آن مرد میریزند و جامه او را یعین پیراهن او را نمیکنند و اگر زنی بمیرد با مردان و با ایشان زنی و مرد محرمی نباشد آن زن را با
جامهاي او دفن میکنند و اگر مرد محرمی باشد او را پیراهن پوشیده غسل میدهد و بر این مضمون احادیث صحیحه وارد شده
است.ص: 285 (و سأله عمار السّاباطیّ عن الصّبیّۀ لا تصاب امرأة تغسّلها قال یغسّلها اولی النّاس بها من
الرّجال و ساله عن الرّجل المسلم یموت فی السّ فر و لیس معه رجل مسلم و معه رجال نصاري و عمّته و خالته مسلمتان کیف یصنع
فی غسله قال تغسّله عمّته و خالته فی قمیصه و لا تقربه النّصاري و عن المرأة تموت فی السّ فر و لیس معها امرأة مسلمۀ و معها نساء
یغسّلانها و لا تقربها النّصرانیّۀ غیر انّه یکون علیها درع فیصبّ الماء من فوق الدّرع و «1» نصاري و معها عمّها و خالها مسلمان قال
ساله عن النّصرانیّ یکون فی السّ فر و هو مع المسلمین فیموت قال لا یغسّله مسلم و لا یدفنه و لا کرامۀ و لا یقوم علی قبره و ان کان
اباه) و بسند موثق از عمار منقولست که گفت سؤال کردند از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از دختر نابالغی که بمیرد و
زنی بهم نرسد که او را غسل دهد حضرت فرمودند که غسل میدهد او را ولی او از مردان یعنی محارم او از پدر و مادر و عم و
خال مثلا. و دیگر از آن حضرت سؤال کردند که هر گاه مردي مسلمان در سفر بمیرد و نباشد با او مرد مسلمان و مردمانی نصرانی
عیسوي مذهب باشند و عمه و خاله مسلمان نیز باشند که غسل او بدهد؟ حضرت فرمودند که عمه و خاله او را غسل میدهند پیراهن
پوشیده و نصرانی نزدیک او نمیرود و دیگر سؤال کردند از زنی که بمیرد در سفري و نباشد با او زن مسلمانی و زنان نصرانیه
باشند و عمو و خالوي مسلمان باشند حضرت فرمودند که عمو و خالو او را غسل میدهد و زن نصرانیه نزدیک او نمیرود و لیکن
میباید که آن زن با پیراهن باشد وص: 286 آب را از بالاي پیراهن بر او بریزند و دیگر سؤال کردند از آن
حضرت که هر گاه در سفري نصرانی با مسلمانان باشد و بمیرد چه کنند حضرت فرمودند که او را مسلمانی غسل نمیدهد و دفن
نمیکند و او را عزتی نیست نزد حق سبحانه و تعالی و نزد مؤمنان که با او اینها کنند و اگر کفار او را دفن کنند مسلمان بر سر قبر او
نمیرود که دعا کند اگر چه پدرش باشد. (و ساله المفضّل بن عمر فقال [قلت] له جعلت فداك ما تقول فی المرأة تکون فی السّ فر
مع الرّجال لیس فیهم لها ذو محرم و لا معهم امرأة فتموت المرأة ما یصنع بها؟ قال یغسل منها ما أوجب اللَّه علیه التّیمّم و لا تمسّ و لا
یکشف لها شیء من محاسنها الّتی امر اللَّه عزّ و جلّ بسترها فقال له کیف یصنع بها؟ قال یغسل باطن کفّیها ثمّ یغسل وجهها ثمّ یغسل
ظهر کفّیها) و بسند کالصحیح از مفضل منقولست که عرض نمودم که فداي تو گردم چه میفرمایی در زنی که در سفر فوت شود و
با او مردان باشند و محرمی و زنی نباشد چه کنند با او؟ حضرت فرمودند که مواضع تیمم او را میشویند و دست نمیرسانند و باز
نمیکنند چیزي از محاسن او را که حق سبحانه و تعالی امر کرده است به پوشانیدن آنها مثل گردن و سینه و هر چیزي غیر از رو و
سر و دستها و پاها تا ساق چنانکه خواهد آمد پس مفضل گفت چگونه بشویند؟ حضرت فرمودند که شکم دستها را میشویند که
در وقت تیمم بر خاك میزنند و رو را میشویند تمام یا پیشانی را پس پشت دستها را میشویند. و این عنوان نیز یک فرد است از
افراد مستحب چنانکه گذشت و اگر این فعل را به جا آورند و تیمم بدهند او را سه مرتبه بدل از سدر و کافور و قراح احوط است و
اللَّه تعالی یعلم.
[مردي که بمیرد و نباشد با او مردي مسلمان و نه زن مسلمانی که از خویشان او باشد]
(و ساله عمّار بن موسی السّاباطیّ عن رجل مات و لیس معه رجلص: 287 مسلم و لا امرأة مسلمۀ من ذوي
صفحه 133 از 238
قرابته و معه رجال نصاري و نساء مسلمات لیس بینهنّ و بینه قرابۀ؟ قال یغتسل النّصرانیّ ثمّ یغسّله فقد اضطرّ و سأله عن المرأة
المسلمۀ تموت و لیس معها امرأة مسلمۀ و لا رجل مسلم من ذوي قرابتها و معها نصرانیّۀ و رجال مسلمون؟ قال تغتسل النّصرانیّۀ ثمّ
تغسّلها) و بسند موثق منقولست که عمار از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کرد از مردي که بمیرد و نباشد با او
مردي مسلمان و نه زن مسلمانی که از خویشان او باشد و محرم او باشد و با او باشند مردان نصرانی و زنان مسلمان که میان او و
ایشان خویشی نباشد حضرت فرمودند که اول نصرانی غسل میکند تا بدنش از نجاسات عینیه مثل خمر و خنزیر که ملاقات به آنها
کرده است پاك شود بعد از آن مسلمان را غسل میدهد چون مضطرند. و دیگر از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کرد از زن
مسلمانی که بمیرد و با او نباشد زن مسلمانی و نه مرد مسلمانی از خویشان او و با او باشد زن نصرانیه و مردان مسلمان حضرت
فرمودند که زن نصرانیه أولا غسل میکند و بعد از آن زن مسلمان را غسل میدهد. و مؤید این خبر است خبر موثق از حضرت امیر
المؤمنین صلوات اللَّه علیه که فرمودند که جمعی به خدمت حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله آمدند و عرض کردند که
زنی در این سفر با ما بود و فوت شد و محرمی نداشت حضرت فرمودند که چه کردید گفتند که آب بر او ریختیم حضرت فرمودند
که زنی از اهل کتاب نبود که او را غسل دهد گفتند نه حضرت فرمودند که چرا او را تیمم ندادید؟ و عمل به این دو حدیث
کردهاند اکثر علما و لیکن گفتهاند که نزد ضرورتص: 288 مطلق کافر غسل میتواند داد. و این دو
حدیث دلالت میکند بر آن که اهل کتاب که یهود و نصاري و مجوس باشند غسل میتوانند داد نه مطلق کافر. و محقق در معتبر
تأمل نموده است در عمل باین دو خبر که چون راوي هر دو بد مذهبند مشکل است عمل باین با آن که زیاده از صد جا عمل
بحدیث عمار و امثال او کرده است و گفته است که اشکالی دیگر آن که غسل عبادتست و نیت در کار است جوابش آن که ظاهر
نیست که در این غسل نیت در کار باشد و بر تقدیر اشتراط نیت علما ذکر کردهاند که زنان مسلمه نیت میکنند. دیگر آن که کافر
نجس است و غسل سبب زیادتی نجاست میشود و این نیز ظاهر نیست که اهل کتاب نجس باشند چنانکه گذشت و میآید و
نجاست عارضی به غسل ایشان زایل میشود و ضعف خبر منجبر است به شهرت بین الاصحاب با آن که همین حکم در فقه رضوي
هست و اللَّه تعالی یعلم.
[پنج کسند که سه روز انتظار ایشان میباید کشید که مبادا سکته کرده باشند و نمرده باشند]
(و خمسۀ ینتظر بهم ثلاثۀ ایّام الّا ان یتغیروا الغریق و المصعوق و المبطون و المهدوم و المدّخن) و در حدیث صحیح از اسماعیل بن
عبد الخالق مرویست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که پنج کسند که سه روز انتظار ایشان میباید کشید
که مبادا سکته کرده باشند و نمرده باشند مگر آن که متغیر شوند و بوي بد از ایشان ظاهر شود که آن دلیل قطعی است بر مردن و
سایر علاماتی که ذکر کردهاند ظنی است و عمل به آن مشکل است و آن پنج کس کسی است که غرق شده باشد، یا صاعقه او را
زده باشد، یا به علت اسهال رفته باشد، یا خانه بر سر او فرود آمده باشد، یا دود زده باشد. و ممکن است که مصعوق شامل کسی
باشد که بیهوش شده باشد به غش کردن چنانکه در این بلاد این بیشتر است و بسیار کس دیدیم که غش کرده بود لوامع
صاحبقرانی، ج 2، ص: 289 و در تابوت گذاشته به غسل گاه بردند و زنده بود اما اگر سه روز بگذرد جزما میمیرد و البته بو
میکند. و در حدیث حسن کالصحیح از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه منقول است که مصعوق بهر دو معنی علی
الظاهر و غریق را سه روز صبر میکنند مگر آن که پیشتر متغیر شوند. و در حدیث موثق کالصحیح اسحاق بن عمار وارد است که
گفت از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از غرق شده آیا او را غسل میدهند حضرت فرمودند که بلی و
احتیاط نیز میباید کرد گفتم که چگونه احتیاط کنم؟ حضرت فرمودند که سه روز دفن نمیباید کرد و هم چنین صاحب صاعقه را
بهر دو معنی زیرا که بسیار است که گمان میکنند که او مرده است و نمرده است. و از علی بن ابی حمزه منقولست که یک سال
صفحه 134 از 238
در مکه معظمه صاعقه و برق بسیار میجست و مردم بسیار به سبب آن مردند پس من به خدمت حضرت امام موسی کاظم صلوات
اللَّه علیه رفتم حضرت خود فرمودند بیآن که من سؤال کنم که میباید غریق و مصعوق را سه روز دفن نکنند مگر آن که بو کنند
که آن دلیل مردنست گفتم فداي تو گردم از گفته شما چنین ظاهر میشود که بسیار کسرا زنده به گور کرده باشند. حضرت
فرمودند که بلی بسیار کسرا زنده دفن کردند که نمردند مگر در قبور خود. و از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه بروایت
سکونی منقولست که غریق را غسل میباید داد. و در موثق عمار وارد است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند
که غریق را دفن نمیکنند تا متغیر شود و بدانند که مرده است بعد از آن غسل میدهند و دفن میکنند، و مصعوق را دو روز صبر
ص: 290 میکنند و بعد از آن کفن میکنند و دفن میکنند. و دور نیست که دو روز متغیر شود البته اگر
مرده باشد و یا به هوش آید اگر سکته کرده باشد اما سه روز البته صبر میباید کرد احتیاطا. و از این اخبار ظاهر میشود که غسل
عبادتست نه ازاله نجاست و بس و اگر نه غریق را دیگر غسل نمیبایست دادن و محتمل است که از جهت ترتیب باشد و شستن
سدر و کافور چون ضرور است و نشده است از آن جهت اعاده باید کرد و لیکن حضرت مطلقا امر به اعاده فرموده است اگر چه
سدر و کافور نداشته باشند و اللَّه تعالی یعلم. و همین مضمون در فقه رضوي مذکور است و لیکن غریق و مصعوق و مدخن
مذکورند چون غالب اینهایند.
[کسی که آبله داشته باشد و بمیرد آب بر او میریزند اگر خوف آن باشد که اگر دست بمالند چیزي از پوست او جدا شود]
(و المجدور اذا مات یصبّ الماء علیه صبّا اذا خیف ان یسقط من جلده شیء عند المسّ و کذلک الکسیر و المحترق و الّذي به
القروح) و کسی که آبله داشته باشد و بمیرد آب بر او میریزند هر گاه خوف آن باشد که اگر دست بمالند چیزي از پوست او جدا
شود و هم چنین کسی که اعضاي او شکسته باشد یا سوخته باشد یا جراحتها و دملها داشته باشد و بر این مضمون حدیث کالصحیح
از ضریس منقولست. و در حدیث موثق از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه منقولست که از آن حضرت پرسیدند از شخصی
که سوخته باشد به آتش حضرت ایشان را امر فرمود که آب بر او بریزند و نماز کنند. و در حدیث دیگر منقولست که عرض
نمودند به آن حضرت صلوات اللَّه علیه که شخصی از ما آبله دارد و مرده است اگر او را غسل دهیم از هم میپاشد حضرت
فرمودند که تیمم دهید. و این اخبار اگر چه خالی از ضعف نیستص: 291 لیکن عمومات شامل اینها
هست و اینها مؤیدند با آن که در فقه رضوي نیز هست با ما بعد آن که اگر در کشتی مرده باشد پاهاي او را سنگین میکنند و در
دریا میاندازد و اللَّه تعالی یعلم.
[هر گاه شخصی در کشتی بمیرد او را غسل میدهند و سنگی در پاي او میبندند و در دریا میاندازند]
(و قال امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه اذا مات المیّت فی البحر غسّل و حنّط و کفّن ثمّ یوثق فی رجله حجر و یرمی به فی الماء) و در
روایت وهب بن وهب از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که هر گاه شخصی در دریا در کشتی بمیرد او را غسل میدهند و
حنوط میکنند و کفن میکنند و سنگی در پاي او میبندند و در دریا میاندازند و بعضی ذکر کردهاند که اگر سنگی دیگر در بالا
تنه او نیز ببندند و رو بقبله سر دهند که فرو رود با امکان لازمست. و بر این مضمون که در حدیث کالصحیح دیگر از حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد است اما باین عبارت که سنگین میکنند. و در حدیث دیگر از آن حضرت صلوات اللَّه علیه
منقولست که اینها را میکنند مشروط به آن که کنار مقدور نباشد یا اگر نیندازند خوف مثله باشد که بگندد یا از هم به پاشد. (و قد
روي انّه یجعل فی خابیۀ و یوکأ رأسها و یرمی بها فی الماء هذا کلّه اذا لم یقدر علی الشّط) و بتحقیق که در روایتی وارد شده است
صفحه 135 از 238
که آن حدیث صحیح ایوب بن حر است که گفت از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کردند که هر گاه شخصی
بمیرد در کشتی در دریا به او چه کنند حضرت فرمودند که در میان خمی میگذارند و سرش را میبندند که جانوري داخل او
نشود و در آب میاندازند صدوق ذکر کرده است که این هر دو حکم در صورتیست که قدرت بر کنار نداشته باشد و الا میباید
که به کنار برند و دفن کنند.ص: 292 و در حدیث مرسلی این شرط بود در حکم اول که مذکور شد. و
اکثر علما حمل بر تخییر کردهاند. و جمعی گفتهاند که اگر خم ممکن باشد و توان خرید اگر چه به زر بسیار باشد هر گاه داشته
باشند آن مقدم است زیرا که مهما أمکن واجبست حفظ بدن میت از آن که سباع آن را نخورند و سباع دریا بیشتر از خشکی است
و اگر ممکن نباشد سنگین میکنند و به آب میاندازد و هیچ شک نیست که عمل باین قول بهتر است و اللَّه تعالی یعلم.
[مرد و زنی را که میخواهند سنگسار کنند غسل میدهند و حنوط میکنند و کفن میپوشانند پیش از کشتن بعد از آن سنگ باران میکنند]
(و قال امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه المرجوم و المرجومۀ یغسّلان و یحنّطان و یلبسان الکفن قبل ذلک ثمّ یرجمان و یصلّی علیهما و
المقتصّ منه بمنزلۀ ذلک یغسّل و یحنّط و یلبس الکفن ثمّ یقاد و یصلّی علیه) و به چند سند از مسمع منقولست این حدیث و چون
ظاهر آنست که مصنف از کتاب او برداشته است ضعف طرق ضرر ندارد، و او از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت
کرده است که گفت حضرت فرمودند که مردي را که خواهند سنگسار کنند و زنی را که خواهند سنگسار کنند غسل میدهند و
حنوط میکنند و کفن میپوشانند پیش از کشتن بعد از آن سنگ باران میکنند و بعد از آن بر هر دو نماز میکنند. و کسی که
کسی را کشته باشد و او را خواهند که بعوض آن شخص بکشند به همین عنوان غسل میدهند و حنوط میکنند و کفن در او
میپوشانند و گردنش را میزنند و نماز میکنند یا نماز میکنند بر او و گردنش را میزنند و اول اظهر است. و گمان ندارم که
کسی خلاف کرده باشد در این مسأله و اگر پیش از کشتن نکرده باشند بعد از کشتن واجبست همه اجماعا و عبارت مصنف صریح
است که نماز بعد از کشتن است اما این عبارت ثمّ یقاد در کافی و تهذیبص: 293 نیست و ظاهر فقه
رضوي با مصنف است و عبارت ما بعد عبارت فقه رضوي است.
[هر گاه شخصی را از حلق کشیده باشند که راهزنی کرده باشد بعد از سه روز او را از دار به زیر آورند و غسل دهند و نماز کنند و دفن کنند]
(و اذا کان المیّت مصلوبا انزل عن الخشبۀ بعد ثلاثۀ ایّام و غسّل و دفن و لا یجوز صلبه اکثر من ثلاثۀ ایّام) و بطرق متعدده از سکونی
منقولست از حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله که هر گاه شخصی را از حلق کشیده باشند که راهزنی کرده باشد بعد از
سه روز او را از دار به زیر میآورند و غسل میدهند و نماز میکنند و دفن میکنند و جایز نیست که زیاده از سه روز او را در دار
بگذارند و این سه روز از جهت عبرت دیگران مقرر شده است چنانکه خواهد آمد در کتاب حدود إن شاء اللَّه تعالی. و در حدیث
صحیح از ابو هاشم منقولست که از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از مصلوب پس حضرت صلوات اللَّه علیه
فرمودند که آیا نمیدانی که حضرت صادق صلوات اللَّه علیه نماز گذارد بر عمش زید بن علی؟ ابو هاشم گفت میدانم و لیکن
کیفیتش را نمیفهمم، و ظاهرا پیشتر شنیده باشد و نفهمیده باشد حضرت فرمودند که من بیان کنم از جهت تو اگر روي مصلوب
بقبله باشد پس محاذي کتف راست مصلوب بایست و میل بدست چپ قبله کن، و اگر پشت او بقبله و محاذي دوش چپ او بایست
و میل بدست چپ قبله کن که میان مشرق و مغرب قبله است و اگر دوش چپ او بقبله باشد محاذي دوش راست بایست و اگر
دوش راستش بقبله باشد محاذي دوش چپ او بایست و بهر نحو که او منحرف شود تو میل به جانب دوش او و قبله بکن و میباید
که روي تو از میان مشرق و مغرب بیرون نرود و استقبال و استدبار او مکن البته، ابو هاشم گفت که فهمیدم إن شاء اللَّه فهمیدم و
صفحه 136 از 238
اللَّه.
[شخصی که او را درنده یا مرغان خورده باشند و استخوانهاي او مانده باشد با او چه کنند؟]
(و سأل علیّ ابن جعفر اخاه موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهماص: 294 عن الرّجل یاکله السّبع او الطّیر
فتبقی عظامه بغیر لحم کیف یصنع به قال یغسّل و یکفّن و یصلّی علیه و یدفن) و بسند صحیح منقولست که سؤال کرد علی از
برادرش صلوات اللَّه علیه از شخصی که او را شیر یا درنده دیگر خورده باشد یا مرغان گوشت او را خورده باشند و استخوانهاي او
مانده باشد بیگوشت با او چه کنند؟ حضرت فرمودند که آن را غسل میدهند و کفن میکنند و نماز بر آن میکنند و دفن
میکنند. و دغدغه نیست که اگر همه استخوانها مانده باشد این حکم دارد و بعد از این احادیث در این باب خواهد آمد و در فقه
رضوي هست.
[امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه غسل نداد عمار بن یاسر را، و نه هاشم بن عتبۀ را]
(و فی خبر آخر انّ علیّا صلوات اللَّه علیه لم یغسّل عمّار بن یاسر و لا هاشم بن عتبۀ و هو المرقال و دفنهما فی ثیابهما بدمائهما و لم
یصلّ علیهما) و در خبري دیگر که آن خبر مسعدة بن صدقه عامی است وارد است که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه غسل
نداد عمار بن یاسر را، و نه هاشم بن عتبۀ را که او را مرقال میگویند به اعتبار آن که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه در
جنگ صفین او را علمدار کرد و در جنگ بسیار تند و تلخ بود او را باین اعتبار مرقالش نامیدند و حضرت ایشان را با جامهاي
خونین دفن کردند و بر ایشان نماز نکردند. و اکثر عامه بر اینند که نماز بر شهید واجب نیست چون نماز از جهت مغفرتست و او
مغفور است و این قول باطل است زیرا که هم چنان که از جهت مغفرت میباشد از جهت علو درجات میباشد با آن که آنها که
نماز بر او میکنند نیز مغفور میشوند. و بدان که این عبارت و فی خبر آخر ظاهرا سهوا واقع شده باشد زیرا که مناسبتی نیست میان
خبر اول و ثانی تا باین عبارت گفته شود، و توجیهص: 295 میتوان کرد که هر گاه بر استخوان تنها احکام
میت جاري باشد چگونه بر شهید نماز نتوان کرد. و علی اي حال ظاهر کلام علماي شیعه اینست که خلافی نیست میان ایشان که
شهید را خواه در معرکه شهید شده باشد یا نه نماز بر او واجبست و لیکن اکثر اخبار قتل در معرکه که او را کشته دریابند و رمقی
نداشته باشد از حیات خالی است از صلاة و ممکن است که از جهت تقیه تصریح نفرموده باشند و حدیث نفی صلاة همین خبر
مسعده است و بس علی الظاهر. (هکذا روي لکنّ الاصل ان لا یترك احد من الامّۀ اذا مات بغیر صلاة) صدوق میگوید که این
روایت چنین وارد شده است لیکن اصل به اعتبار عمومات اخبار آنست که هیچ یک از امت حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و
آله را بینماز نگذارند و خلافی که شده است در نماز سنیان باین اعتبار است که آیا ایشان از امت آن حضرت هستند یا نه زیرا که
مطلق امت مراد نیست چون یهود و نصاري و سایر کفار امت دعوت هستند و حضرت همه را بدین اسلام دعوت فرموده است و
خلافی نیست در آن که خوارج و نواصب و غلاة و مرتد و مجسمه قایله به جسم کثیف با آن که داخل امتند اما به اعتبار انکار
ضروري دین آن حضرت از دین بدر رفتهاند و منافقان این زمان ایشانند و اما بقیه سنیان و شیعیان بد مذهب مثل زیدي و واقفی و
امثال اینها خلافست. و شیخ مفید علیه الرحمۀ ذکر کرده است که جایز نیست شیعه اثنی عشري را که غسل دهد مخالف حقرا هر که
باشد و جایز نیست نماز کردن بر ایشان مگر از جهت تقیه و در نماز بر او لعن خواهد کرد چنانکه میآید و حق اینست که در تقیه
نیز نماز وارد نشده است بلکه میایستد و صورت نماز را بفعل میآورد و لعن میکند.ص: 296 و شیخ
طوسی ذکر کرده است در شرح کلام مفید که وجه سخن مفید آنست که مخالف اثنی عشري کافرند همه و نماز بر کافر جایز
صفحه 137 از 238
نیست بیدغدغه و حدیث نصرانی گذشت و خواهد آمد و این استدلال در کار نبود چون اخبار بخصوصها در نماز وارد شده است
چنانکه ذکر کرده است.
[هر گاه به شهید رسند و بقیه حیات چیزي مانده باشد خواه در معرکه بمیرد و خواه در غیر معرکه او را غسل میدهند]
(و روي ابو مریم الانصاريّ عن ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه انّه قال الشّ هید اذا کان به رمق غسّل و کفّن و حنّط و صلّی علیه و ان لم
یکن به رمق کفّن فی اثوابه) و روایتست بسند موثق کالصحیح بل الصحیح از ابو مریم از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که فرمودند
که هر گاه به شهید رسند و بقیه حیات چیزي مانده باشد خواه در معرکه بمیرد و خواه در غیر معرکه او را غسل میدهند و کفن
میکنند و حنوط میکنند و نماز میکنند بر او اگر وقتی رسیدند که رمقی نمانده و واصل شده است در آن جامهائی که دارد دفن
میکنند اگر خونین نشده باشد. (و سأله ابان بن تغلب عن الرّجل یقتل فی سبیل اللَّه أ یغسّل و یکفّن و یحنّط فقال یدفن کما هو فی
ثیابه بدمه الّا ان یکون به رمق فان کان به رمق ثمّ مات فانّه یغسّل و یکفّن و یحنّط و یصلّی علیه لأنّ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله
صلّی علی حمزة و کفّنه و حنّطه لأنّه کان جرد) و سند ابان اگر چه در این کتاب جهالتی دارد اما کلینی بسند صحیح روایت کرده
است از ابان بن تغلب به تا دو نقطه و غین نقطه دار که او گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از
شخصی که کشته شود در راه خدا که جهاد مشروع باشد اگر چه در زمان غیبت باشد و کفار بر سر مسلمانان آیند چون دفع ایشان
واجبست آن نیز داخل است پرسید که آیا غسل میدهند و کفن میکنند و حنوط میکنند او را؟ حضرت فرمودند که با آن جامهاي
خونین دفنص: 297 میکنند او را مگر آن که رمقی داشته باشد پس اگر به او رسند و رمقی از حیات او
مانده باشد و بمیرد او را غسل میدهند و کفن میکنند و حنوط میکنند و نماز بر او میکنند لأنّ در اینجا سهو نساخ است و در
کافی و تهذیب آن است و آن بهتر است و اگر و انّ باشد بهتر. و به درستی که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله نماز بر
حمزه کردند و کفن کردند و حنوط کردند او را از جهت آن که او را برهنه کرده بودند کفار و این بمنزله دفع اعتراضی است که
بر کلام آن حضرت صلوات اللَّه علیه و آله ظاهرا میآید که کسی بگوید که چون حمزه سید الشهدا را دریافتند او شهید شده بود
پس چرا حضرت او را کفن و حنوط کردند حضرت جواب فرمودند که چون نماز تابع کفن است علی الظاهر من الاخبار یا آن که
چون حمزه را برهنه کرده بودند با جامهاي خود دفن نمیتوانست کردن حضرت او را کفن از این جهت کردند و حنوط فرمودند و
اگر جامه میداشت کفن و حنوط نمیکردند و بنا بر آن چه از اخبار ظاهر میشود قید صلاة است فتدبر. و در روایت حسن
کالصحیح از اسماعیل بن جابر و زراره از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که گفتند عرض کردیم که چگونه
شهید را با خونش دفن میکنند؟ حضرت فرمودند که بلی با جامهاي خونین دفن میکنند و او را حنوط نمیکنند و غسل نمیدهند
و بهمان عنوان که هست دفن میکنند پس حضرت فرمودند که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله عمش حمزه را دفن
فرمودند با جامهاي خودش یعنی جامهاي رسول صلی اللَّه علیه و آله یا بعضی از جامهاي او که مانده بود با خونش و حضرت رداي
خود را کفن او فرمودند و به پاهاي او نرسید حضرت علف اذ خر طلبیدند پاهاي او را پوشانیدند و هفتاد نماز یعنی دعا بر او کردند
و هفتاد تکبیر بر او گفتند و وجهص: 298 هفتاد تکبیر خواهد آمد. و در حدیث حسن کالصحیح از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که هر که شهید شود در راه خدا او را با جامهاي او دفن میکنند و
غسل نمیدهند او را مگر آن که مسلمانان او را دریابند و رمقی داشته باشد و بعد از آن بمیرد که در این صورت او را غسل
میدهند و کفن میکنند و حنوط میکنند به درستی که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله حمزه را با جامهاي او دفن کرد و غسل نداد
و لیکن بر او نماز گذارد و دیگر اخبار خواهد آمد. و غرض از ذکر این اخبار اشتباه اکثر علماست در آن که مطلقا گفتهاند که این
حکم از براي شهید در معرکه امام است و احادیث همگی مقید است به رمق و مقید نیست به امام صلوات اللَّه علیه چنانکه در فقه
صفحه 138 از 238
رضویست که مدار بر رمق است و اگر رمق نداشته باشد نماز مذکور نیست.
[حنظله را ملائکه غسل دادند]
(و استشهد حنظلۀ بن ابی عامر الرّاهب بأحد فلم یامر النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله بغسله و قال رأیت الملائکۀ بین السّماء و الارض
من فضّۀ فکان یسمّی غسیل الملائکۀ) و در حسن کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق «1» تغسّل حنظلۀ بماء المزن فی صحاف
صلوات اللَّه علیه منقولست که حنظله پسر ابو عامر راهب شام که منافقان پدرش را از شام آوردند و مسجد ضرار را جهت او ساختند
تا بهانه داشته باشند و در آن مسجد با هم بسر آورند شاید تفرقه میان اصحاب آن حضرت به همرسانند حق سبحانه و تعالی آیه:
را فرستاد و حضرت بامر الهی آن «1»ص: 299 وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ کُفْراً وَ تَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ
مسجد را سوزانید پسرش حنظله به شرف اسلام و ایمان مشرف شد و عبد اللَّه بن ابی که سردار منافقان بود دختر خود را نامزد او
کرده بود و در جنگ احد او با منافقان مدینه که سیصد نفر بودند از جهاد تخلف کردند و حنظله را عرس دختر نزدیک شده بود از
حضرت سید المرسلین رخصت دامادي گرفت حضرت او را رخصت داد صبح که برخاست به خاطرش رسید که روا باشد که
حضرت در عسر و شدت باشد و تو در عرس و عشرت باشی پیش از آن که غسل جنابت کند سلاح برداشت که متوجه جنگ شود
دختر به او گفت به کجا میروي گفت به جنگ گفت به خدا قسم که دو کسرا گواه بگیر که با من نزدیکی کرده مبادا از تو
فرزندي حاصل شود و مردمان سخنها گویند گفت چرا گفت گمان ندارم که دیگر ترا ببینم دیشب بخواب دیدم که در آسمان
گشوده شد و تو داخل آسمان شدي او خوشحال شد و روانه شد وقتی رسید که جنگ در گرفته بود خود را به ابو سفیان رسانید و
نیزه حواله او کرد و ابو سفیان از اسب افتاد و فریاد کرد که منم ابو سفیان و حنظله قصد کشتن من دارد کفار او را در میان گرفتند و
از ایشان چند کس کشت و عاقبت شهید شد پس حضرت صلوات اللَّه علیه امر به غسل او نکردند و فرمودند که من فرشتگان را
میبینم در میان آسمان و زمین که حنظله را غسل میدهند به آبی در نهایت سفیدي و پاکیزگی در کاسهاي نقره پس او را نامیدند
به غسیل ملائکه یعنی غسل داده فرشتگان و حضرت فرمودند که چون جنب شده بود و غسل نکرده بود فرشتگان او را غسل دادند.
و جمعی از عامه به سبب این حدیث قایلند که جنب را غسل جنابت میبایدص: 300 داد و این استدلال
باطل است زیرا که اگر میبایست حضرت او را غسل میدادند و غسل ملائکه غسلی دیگر است.
[از شهید پوستین و موزه و کلاه و عمامه و کمربند و زیر جامه را]
الشّهید الفرو و الخفّ و القلنسوة و العمامۀ و المنطقۀ و السّراویل الّا ان یکون اصابه «1» (و قال امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه ینزع من
دم فان اصابه دم ترك و لا یترك علیه شیء معقود الّا حلّ) و بسند موثق از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که فرمودند که
میکنند از شهید پوستین و موزه و کلاه و عمامه و کمر بند و زیر جامه را مگر آن که به زیر جامه رسیده باشد خون یا بهر یک از
اینها بر احتمالی که اکثر علما عمل باین احتمال کردهاند و مشکل است پس اگر به آن زیر جامه یا بهر یک خون رسیده باشد باز
میگذارند آن را و هر چه بسته باشد بر شهید از بندها همه را میگشایند و همین مضمون در فقه رضوي هست و ظاهرش هر
یکست. و جمعی از علما خیال کردهاند که وجه کندن اینها از میت آنست که اینها در غالب اوقات پوست میباشد پس نتوان کفن
کردن پوست را و این خیال بیوجه است چون عمامه داخل است و زیر جامه و بر تقدیري که در زیر جامه جنگ پوست متعارف
باشد در عمامه متعارف نیست.
[محرم هر گاه بمیرد غسل میدهند او را به سدر و قراح و غسل کافور نمیدهند]
صفحه 139 از 238
(و المحرم اذا مات غسّل و کفّن و دفن و عمل به ما یعمل بالمحلّ الّا انّه لا یقرّبه الکافور) و محرم هر گاه بمیرد غسل میدهند او را
به سدر و قراح و غسل کافور نمیدهند و کفن میکنند او را و دفن میکنند و هر چه با محل میکنند با محرم میکنند و لیکن
کافور به نزدیک او نمیبرند و حنوطش نمیکنند و روي او را و سر او را میپوشانند هر چند محرم سر را نمیپوشاند و فرقی که
ص: 301 هست همین در بوي خوش است. و بر این مضمون حدیث صحیح عبد الرحمن و محمد بن مسلم
و موثق کالصحیح ابو مریم و سماعه و حدیث کالصحیح اسحاق بن عمار و ابن حمزه دلالت میکند بیمعارض و بیخلاف میان
اصحاب. و عبارت عبارت فقه رضوي است مگر در این عبارت که الّا انّه لا یقرّب الیه کافور و این عبارت بهتر است و ظاهرا تغییر از
نساخ است.
[کسی که در معرکه جنگی کشته شده باشد که آن جنگ به فرموده حق سبحانه و تعالی نبوده باشد او را غسل میدهند]
(و قتیل المعرکۀ فی غیر طاعۀ اللَّه عزّ و جلّ یغسّل کما یغسّل المیّت و یضمّ رأسه إلی عنقه و یغسّل مع البدن) کسی که در معرکه
جنگی کشته شده باشد که آن جنگ به فرموده حق سبحانه و تعالی نبوده باشد او را غسل میدهند چنانکه میت را غسل میدهند و
سر را به گردن میگذارند اگر از بدن جدا شده باشد و با بدن غسل میباید داد. و بر این مضمون حدیثی وارد شده است و عبارت
فقه رضوي قریب است باین و قطع نظر از حدیث عمومات غسل شامل آن هست و چیزي که بیرون میرود قتیل معرکه امام است بنا
بر مذهب اکثر و قتیل جهاد مشروع است اگر برسند و رمق نداشته باشد بنا بر مذهب مشهور در اخبار، و باقی دیگر حکم میت دارد
در جمیع احکام و متعارف است الحال که زخم را میدوزند و هم چنین اگر سر از بدن جدا شده باشد سر را به بدن میدوزند و
ظاهرا بد نباشد چون نهی از شارع نرسیده است بما، و رسیده است احادیث که هر چیزي جایز است تا نهیی به شما نرسد و اللَّه تعالی
یعلم.
[هر گاه زن حامله بمیرد و فرزند در شکمش زنده باشد میشکافند]
(و اذا ماتت المرأة و هی حامل و ولدها یتحرّك فی بطنها شقّ بطنها من الجانب الایسر و اخرج الولد) و هر گاه زن حامله بمیرد و
فرزند در شکمش زنده باشد میشکافند شکم او را از جانب چپ و فرزند را بیرونص: 302 میآورند. و
این مضمون در حدیث صحیح و موثق کالصحیح از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه وارد شده است. و هم چنین در قوي
کالصحیح از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه و در قوي کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد شده
است و در هیچ یک از این اخبار نیست که از جانب چپ بشکافند و لیکن چون صدوق ذکر کرده است بنا بر آن است که این
عبارت و عبارت ما بعد این عبارت فقه رضوي است بنا بر این علما نیز متابعت او کردهاند. و بد نیست چون بحسب این احادیث از
همه طرفی میتوان شکافت طرف مشهور بهتر خواهد بود و در حدیث بن اذینه وارد است که چون بشکافند و فرزند را بیرون آورند
شکم را بدوزند و عمل باین نیز احوط است که مبادا آن چه در شکم است بیرون آید و مثله شود. (و ان مات الولد فی جوفها و لم
یخرج و هی حیّۀ ادخل انسان یده فی فرجها و قطّع الولد بیده و اخرجه) و اگر فرزند در شکم زن بمیرد و بیرون نیاید و زن زنده
باشد آدمی دست خود را در فرج زن کند و بچه را پاره پاره کند بدست و بیرون آورد. و مضمون روایت این است که اگر زنان
توانند این کار کردن ایشان مقدمند و اگر زن صاحب تجربه نباشد مرد صاحب تجربه این کار را میکند. و روایت اگر چه ضعفی
دارد و لیکن ضعفش منجبر است به شهرت بین الاصحاب و شهرت به اعتبار فقه رضوي بوده است علی الظاهر که قدما داشتهاند و به
آن عمل میکردهاند. و ظاهرا وجه عدم شهرتش کاملۀ این بوده است که چون حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه این کتاب را از
صفحه 140 از 238
جهت اهل خراسان تألیف فرمودند و چونص: 303 صدوق به خراسان رفت از علماء خراسان گرفته بوده
است و بر او خوانده بودند و به کوفه نرسیده بود که بهتر از این شهرت کند چون اکثر محدثین مادر کوفه بودند و لیکن چون
صدوق به عراق رفت اکثر محدثین عراق پیش او در صغر سن درس خواندند و اجازت گرفتند و جمعی که اعتماد عظیم به او
داشتند عمل به گفته او نمودند. و چون تدبر میکنم اکثر خبرهایی که مشهور است از این جهت است اگر چه حدیثی در آن
نرسیده است یا صحیح نیست آن چه رسیده است و به اعتبار همین بوده است که چون در این کتاب بوده است و یقین میدانستهاند
که تألیف آن حضرت است صلوات اللَّه علیه عمل کردهاند و اللَّه تعالی یعلم. با آن که احادیث مطلقه در طبابت وارد شده است مثل
حدیث صحیح ابو حمزه ثمالی که روایت کرده است از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که از آن حضرت سؤال کردم از
زن مسلمانی که به بلائی مبتلا شود در بدنش مثل شکستنی یا جراحتی در جائی که نظر به آن جا نتوان کرد مثل فرج و مردان
معالجه آن را بهتر از زنان توانند کرد آیا جایز است مردان را که نظر به آن جا کنند هر گاه مضطر شوند حضرت فرمودند که هر
گاه مضطر شوند جایز است که معالجه کنند و به بینند و دیگر احادیث که خواهد آمد.
[چراغ روشن کردن در خانه امام باقر پس از رحلتش]
(و روي انّه لمّا قبض ابو جعفر الباقر صلوات اللَّه علیه لم یزل ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه یأمر بالسّراج فی البیت الّذي کان یسکنه
حتّی قبض ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه ثمّ امر ابو الحسن موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما بمثل ذلک فی بیت ابی عبد اللَّه
صلوات اللَّه علیه حتّی اخرج به إلی العراق ثمّ لا یدري ما کان) و شیخان در قوي روایت کردهاند که چون حضرت امام محمد باقر
صلوات اللَّه علیه به رحمت ایزدي وص: 304 اصل شدند حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه امر
میفرمودند که همیشه چراغ بسوزد یعنی در شبها در آن منزلی که حضرت سکنی داشتند تا وقتی که امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه آن عالم را بنور وجود خود منور گردانیدند بعد از آن حضرت امام موسی کاظم امر فرمودند که همیشه در منزل سکنی آن
حضرت صلوات اللَّه علیه چراغ سوزد تا وقتی که هارون الرشید علیه لعائن اللَّه و العذاب الشدید آن حضرت را ببغداد برد دیگر
کسی ندانست که چه شد؟ و جمعی از اصحاب باین حدیث استدلال کردهاند که اگر میت در شب بمیرد چراغ نزد او روشن کنند تا
صبح و این استدلال بیوجه است بلکه ظاهرش آنست که این حکم مخصوص خانهاي حضرات ائمه معصومین باشد چون تعظیم
خانه و مدفن ایشان از شعایر و علامات دین است و آن که در مدفن ایشان چراغ سوزد اگر مدفن مسکن ایشان باشد مثل عسکریین
صلوات اللَّه علیهما خوبست و اما در باقی اماکن مشرفه به این حدیث استدلال نمیتوان کرد بلکه به عمومات تعظیم ایشان استدلال
خوبست و اللَّه تعالی یعلم.
[کسی که جنب باشد و خواهد که میت را غسل دهد مستحب است که وضو بسازد]
ثم یجامع) «2» فلیتوضّأ «1» (و من کان جنبا و اراد ان یغسّل المیّت فلیتوضّأ وضوء ال ّ ص لاة ثمّ یغسّله و من اراد الجماع بعد غسل المیّت
و کسی که جنب باشد و خواهد که میت را غسل دهد مستحب است که وضو بسازد بنحو وضوي نماز و بعد از آن میت را غسل
دهد و کسی که بعد از غسل میت اراده جماع کند باید که وضو بسازد مستحبا و بعد از آن جماع کند و این مضمون وارد است در
حدیث حسن کالصحیح از شهاب بن عبد ربه از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و چون ظاهرش آنست که از کتاب
شهابص: 305 برداشته است حدیث صحیح خواهد بود چون طریق ابن بابویه بکتاب شهاب صحیح است با
آن که در فقه رضوي هست به همین عبارت و اللَّه تعالی یعلم. و در تتمه این حدیث هست که مجزیست یک غسل از براي مس
صفحه 141 از 238
میت و جنابت چنانکه گذشت اخبار دیگر.
[کسی که غسل دهد میتی را و خون بسیار از او آید و منقطع نشود]
(و ان غسّل میّتا فخرج منه دم کثیر لا ینقطع فانّه یجعل علیه الطّین الحرّ فانه ینقطع) و کسی که غسل دهد میتی را و خون بسیار از او
آید و منقطع نشود گل رست بر او میگذارند خون بند میشود و لیکن هر گاه گل بماند نجس خواهد ماند مگر آن که اندرون
فرج کنند که ظاهر اگر پاك باشد کافی است و یا بعد از آن که بند شود گل را بشویند و ظاهرا زاج سفید بهتر باشد و در زخمها
مجرب است.
[غسل مس میت میکند کسی که غسل میدهد میت را]
(و سال سلیمان بن خالد ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه أ یغتسل من غسّل المیّت قال نعم قال فمن ادخله القبر قال لا انّما مسّ الثّیاب) و
بسند حسن کالصحیح از سلیمان منقولست که او سؤال کرد از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که آیا غسل مس میت
میکند کسی که غسل میدهد میت را؟ حضرت فرمودند که بلی گفت که پس کسی که او را در قبر داخل میکند بر او غسل
هست حضرت فرمودند که نه او مس نمیکند مگر جامه را یعنی چه جاي پرسیدن دارد اگر مس بدن میکرد جا داشت که بپرسی
یا آن که اگر داخل قبر کند غسل نداده به آن که آب نداشته باشد و اول اظهر است و بر این مضمون است صحیحه عبد اللَّه بن
سنان و حسنه کالصحیح حریز و غیرهما. و از امثال این اخبار متواتره ظاهر میشود که غاسل میت آن کسی است که میت را
میگرداند و او متعارفست که مس میت میکند نه آن کسی که آب بر او میریزد پس نیت را مقلب باید که بکند. و جمعی
گفتهاند که بر آب ریزنده نیتص: 306 واجبست و احوط آنست که هر دو بکنند.
[بوسیدن امام صادق ع جنازه اسماعیل را]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه لمّا مات اسماعیل أمرت به و هو مسجّی ان یکشف عن وجهه فقبّلت جبهته و ذقنه و نحره ثمّ أمرت
فغطّی ثمّ قلت اکشفوا عنه فقبّلت ایضا جبهته و ذقنه و نحره ثمّ أمرتهم فغطّوه ثمّ أمرت به فغسّل ثمّ دخلت علیه و قد کفّن «1» به
فقلت اکشفوا عن وجهه فقبّلت جبهته و ذقنه و نحره و عوذته ثمّ قلت ادرجوه فقیل له بأيّ شیء عوّذته فقال بالقرآن) و حضرت
صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون اسماعیل و او پسر بزرگتر حضرت بود وفات کرد در وقتی که چادر شب بر روي او کشیده بودند
امر کردم که روي او را باز کنند پس پیشانی و ذقن و گردن او را بوسیدم پس گفتم که او را به پوشانند به چادر شب و پوشانیدند
دیگر گفتم که چادر شبرا بردارید پس مرتبه دیگر پیشانی و زنخ و گو گردن او را بوسیدم دیگر گفتم که پوشیدند او را پس گفتم
که غسل دادند او را و داخل شدم و کفنش کرده بودند گفتم روي او را بگشایید پس بوسیدم پیشانی و ذقن و گردن او را و او را
در پناه الهی در آوردم پس گفتم که به قبرش گذارید پس به حضرت عرض کردند که بچه چیز او را تعویذ کردید حضرت
فرمودند که به قرآن یعنی سور قرآنی خواندم مثل چهار قل، و آیۀ الکرسی، و فایده تعویذ آن که از عذاب قبر ایمن گردد چنانکه
خواهد آمد. و این بوسیدنها ممکن است که از لوازم بشریت باشد و منافات با عصمت ندارد و یا بواسطه بیان جواز کرده باشند بلکه
ممکن است که مستحب باشد چنانکه در حال حیات مطلوبست و خواهد آمد. و ممکن است که نقلص:
307 آن حضرت از جهت اظهار موت اسماعیل باشد تا جمعی نگویند که او نمرده است و مخفی است و او امام است چنانکه همه
کسرا این گمان بود و با وجود اینها جمعی را اعتقاد آنست که اسماعیل بعد از حضرت فوت شد و او را امام میدانند مثل اسماعیلیه
صفحه 142 از 238
که در اطراف عالم منتشرند و ولد او هر که باشد امام میدانند و از اطراف از جهت آن که بالفعل هست آلاف و الوف خمس
میآوروند با آن که میدانند که اکثر اینها صرف شراب و فسوق میشود همان اعتقاد دارند و اللَّه تعالی یعلم.
[حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله بوسیدند عثمان بن مظعون را بعد از موت او]
(و قال ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه انّ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله قبّل عثمان بن مظعون رضی اللَّه عنه بعد موته) و بسند موثق
کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله بوسیدند عثمان بن مظعون را
بعد از موت او واو از اکابر آن حضرت بود و بمنزله برادر حضرت بود چون مادر او ام ایمن دایه حضرت بود که تربیت آن حضرت
صلی اللَّه علیه و آله کرده است و حضرت فرمودند که ام ایمن از اهل بهشت است و بوسیدن او ظاهرش اظهار محبت است با برادر
مؤمن چنانکه در حال حیات مطلوبست و گذشت. و قبر عثمان در بقیع است و جمعی از اهل مدینه میگفتند که آن چه مشهور
است که قبر عثمان بن عفان است قبر عثمان بن مظعون است و اگر کسی در آنجا زیارت ابن مظعون مقصودش باشد دو ثواب
خواهد داشت یکی ثواب تقیه و دیگر ثواب زیارت مؤمن. و میگفتند که در همه کتب سیر و تواریخ و احادیث منقولست که
حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه او را دفن نکردند چون حضرت او را کافر میدانستند و سید مرتضی با ایشان بحث کرده
است که اعتقاد به امامت عثمان با اعتقاد امامت علی بن ابی طالب جمع نمیشود بالبدیهه.
باب الصلاة علی المیت